- شاید تو دنیایِ موازی ، دنیایی ك واقعی نیست و تهِ وجودش
- شاید تو دنیایِ موازی ، دنیایی ك واقعی نیست و تهِ وجودش واسه خواب و خیاله ، چشمات مال منه. همون چشمایی با گوشههای کشیده ، غم غلیظی همیشه گیر افتاده بین دلزدگی و نجابتش. مال خودِ خودم ؛ میتونم غرق بشم تو سیاهیش و غمش رو به جون بخرم. اصلا شاید دستاتم مال من باشن. اون دستهایی ك وقتی کلافه میشی ، گم میشن بین مشکیِ خوش حالت موهات. مال خودِ خودم؛ جوری ك اگه حتی رسیدیم ته دنیا بدونم هستی، بدونی هستم. حتی شاید اون خندههاتم مال من باشن. اون لبخندهای کوتاه و خندههایی ك زود از رو لبات محو میشد، وقتی حرص خوردنم رو میدیدی. مال خودِ خودم؛ انقدری ك میتونستم هر روز جون بدم واسه یه لحظه دیدنِ لبخندت. همه چیزِ تو مالِ منه، مثلا اون روزا هست ك كلافه بودنت از نگاهت مشخصه، یا اون زمستونا ك زود سرما میخوری، یا اصلا آستینِ همیشه تا خوردهی پیرهنت، نگاهت و دستت ك زیر چونهات قفل شده. حتی اخلاقای بدت یا چشمهای خواب آلودت. مال خودِ خودم؛ انقد ك ساعت ها بشینم و بدون دلهره فقط نگاهت کنم. شاید تو دنیای موازی، پاییز یعنی بودنت ! شاید میشد تو خیابونهای بارون زده شیر کاکائویِ داغ بخوریم، باهم با یه هندفری آهنگ گوش بدیم و شبهای طولانیِ زمستون رو تا دیر وقت باهم حرف بزنیم. به جایِ این سکوتِ تلخِ همیشگی، میشد از همه چی حرف زد. یا مثلا هر جا ك الان دوست دارم تنهایی برم ، تو کنارم بودی. ‹ تو دنیای موازی گوشیم پر میشد از عکسات ، نوتیفِ هیجان انگیزِ، صدایی ك کاش میشد بوسید . . )!♥️'💭
۱۱.۷k
۲۳ آبان ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.