در خانه ی کوچک قلبم مردی بود
در خانه ی کوچک قلبم مردی بود
که تکه تکه ی وجودش برای من بود
دست هایش برای آرام کردنم
گوش هایش برای شنیدن دردهایم
و دلش برای خنده هایم میلرزید
رفت و غمی دیگر به دردهایم اضافه کرد
او هنوز در جان من جای دارد
جای خورشید را خودِ خدا هم نخواهد گرفت
عشق ابدی من ،دوستت دارم
تپش های قلبم توشه ی راهت خواهد بود
قول بده بی من خوب زندگی کنی
❤️🖇❤️
که تکه تکه ی وجودش برای من بود
دست هایش برای آرام کردنم
گوش هایش برای شنیدن دردهایم
و دلش برای خنده هایم میلرزید
رفت و غمی دیگر به دردهایم اضافه کرد
او هنوز در جان من جای دارد
جای خورشید را خودِ خدا هم نخواهد گرفت
عشق ابدی من ،دوستت دارم
تپش های قلبم توشه ی راهت خواهد بود
قول بده بی من خوب زندگی کنی
❤️🖇❤️
۹.۶k
۰۴ مرداد ۱۴۰۳