part
part⁷⁸
_" حال حوصله دعوا باهات ندارم برو "
" نه بابا حال حوصله دعوا نداری؟ هع "jk
خیلی ناگهانی یَقیه سییون میگره و عصبانی تر از قبل حرف میزنه
" یه باره دیگه گوه کار کنی بهت رحم نمیکنم "jk
دختر جلو میاد و یه دستش میزاره روی قفسه سینه جئون و اون دستش میزاره روی قفسه سینه سییون و با تمام زور سعی میکنه جداشون کنه ولی زره ای تکان نمیخورن
" دارید چیکار میکند، جونگکوک ولش کن "a.t
یقیه سییون ول میکنه و دستش دختر میگره و میکشه سمت خودش
سمت ماشین میره
" سوار شو "jk
" چی؟ "a.t
" گفتم سوار شو "jk
" نمیام "a.t
نزدیک میشه و در چند سانتیش میاسته
" یا سوار میشی یا همون کاری که دیشب باهات کردم بدترشو جلو این حرومی میکنم "jk
_" ببینمتو باهاش چیکار کردی؟ "
با ترس آب دهنشو قورت میده
در ماشین باز میکنه
سییون با سرعت نزدیکش میشه و بازوش میگیره
_" ا.ت مجبور نیستی من هستم "
دست جئون روی ساعد دست سییون میشینه و با تمام زورش فشاره میده
" زیادی داری از حدت میگذری "jk
" جونگکوک ولش کن "a.t
دستش روی بازوی جئون میزاره
جئون دستشو ول میکنه دستش روی شون ا.ت میزاره
" سوار شو "jk
با دلشوره سوار ماشین و جئون در میبنده خودش هم سوار میشه و حرف میکنه
از اونجا زیادی دور شدند و از خونه هم داشتند دور تر میشدند
" کجا داری میری؟ "a.t
سرعت ماشین کمکرد و کنار جاده ایستاد
ماشین کامل خاموش کرد و به طرف دختر برگشت
انگشت اشاره شو با نشونه تهدید بالا آورد
" یه بار دیگه اینطوری بری رو اعصابم نه به تورحممیکنم نه به اون حرومزاده "jk
" آخه تو از جون منچی میخوای؟ تو که داییون داری دیگه مشکلت با منچیه؟ "a.t
" چی؟ داییون؟ دای یون این وسط چیمیگه! "jk
" نمیدونم سَر سِرت با داییون چیه به منم ربطی نداره ولی دست از سرم برداره چرا نمیزاری زندگیمو بکنم! هی میپری وسط "a.t
" وایسا ببینم...داییون به تو چیگفته؟ "jk
" آخه چی میخواد بگه، روشن کن میخوام برم خونه "a.t
" به نظرت من تو آوردن اینجا که این چرت پرتا رو بگیمبریم! "jk
نگاهشو به جئون میده
" دیگه چیمیخوای؟ "a.t
کمربند ماشین باز میکنه و بدون معطلی لبهاش روی لب های دختر میزاره
محکم لبهای دختر میمکه و اونو به صندلی ماشین میچسباند
صندلی ماشین به عقب میده و روی دختر خیمه میزنه
ا.ت دستش روی صورت و شون جئون میزاره تا سیاد بتونه ازش جدا شده ولی زورش در برابر جئون خیلی ناچیزه
دختر نفس گرفته بود و به قفسه ای سینه اش ضربه میزنه و جئون ازش جدا میشه و له سمت گردنش میره
لب هاش روی گردنش میزاره شروع به میکیدن میکنه و با مارک های بزرگ کوچیک گردن دختر کبود میکنه
" جونگکوک...تروخدا...توروخدا التماست می..کنم ...نکن "a.t
دستش روی کمر دختر میزاره و لباس بالا میده و دستش روی سینه هاش میزاره
_" حال حوصله دعوا باهات ندارم برو "
" نه بابا حال حوصله دعوا نداری؟ هع "jk
خیلی ناگهانی یَقیه سییون میگره و عصبانی تر از قبل حرف میزنه
" یه باره دیگه گوه کار کنی بهت رحم نمیکنم "jk
دختر جلو میاد و یه دستش میزاره روی قفسه سینه جئون و اون دستش میزاره روی قفسه سینه سییون و با تمام زور سعی میکنه جداشون کنه ولی زره ای تکان نمیخورن
" دارید چیکار میکند، جونگکوک ولش کن "a.t
یقیه سییون ول میکنه و دستش دختر میگره و میکشه سمت خودش
سمت ماشین میره
" سوار شو "jk
" چی؟ "a.t
" گفتم سوار شو "jk
" نمیام "a.t
نزدیک میشه و در چند سانتیش میاسته
" یا سوار میشی یا همون کاری که دیشب باهات کردم بدترشو جلو این حرومی میکنم "jk
_" ببینمتو باهاش چیکار کردی؟ "
با ترس آب دهنشو قورت میده
در ماشین باز میکنه
سییون با سرعت نزدیکش میشه و بازوش میگیره
_" ا.ت مجبور نیستی من هستم "
دست جئون روی ساعد دست سییون میشینه و با تمام زورش فشاره میده
" زیادی داری از حدت میگذری "jk
" جونگکوک ولش کن "a.t
دستش روی بازوی جئون میزاره
جئون دستشو ول میکنه دستش روی شون ا.ت میزاره
" سوار شو "jk
با دلشوره سوار ماشین و جئون در میبنده خودش هم سوار میشه و حرف میکنه
از اونجا زیادی دور شدند و از خونه هم داشتند دور تر میشدند
" کجا داری میری؟ "a.t
سرعت ماشین کمکرد و کنار جاده ایستاد
ماشین کامل خاموش کرد و به طرف دختر برگشت
انگشت اشاره شو با نشونه تهدید بالا آورد
" یه بار دیگه اینطوری بری رو اعصابم نه به تورحممیکنم نه به اون حرومزاده "jk
" آخه تو از جون منچی میخوای؟ تو که داییون داری دیگه مشکلت با منچیه؟ "a.t
" چی؟ داییون؟ دای یون این وسط چیمیگه! "jk
" نمیدونم سَر سِرت با داییون چیه به منم ربطی نداره ولی دست از سرم برداره چرا نمیزاری زندگیمو بکنم! هی میپری وسط "a.t
" وایسا ببینم...داییون به تو چیگفته؟ "jk
" آخه چی میخواد بگه، روشن کن میخوام برم خونه "a.t
" به نظرت من تو آوردن اینجا که این چرت پرتا رو بگیمبریم! "jk
نگاهشو به جئون میده
" دیگه چیمیخوای؟ "a.t
کمربند ماشین باز میکنه و بدون معطلی لبهاش روی لب های دختر میزاره
محکم لبهای دختر میمکه و اونو به صندلی ماشین میچسباند
صندلی ماشین به عقب میده و روی دختر خیمه میزنه
ا.ت دستش روی صورت و شون جئون میزاره تا سیاد بتونه ازش جدا شده ولی زورش در برابر جئون خیلی ناچیزه
دختر نفس گرفته بود و به قفسه ای سینه اش ضربه میزنه و جئون ازش جدا میشه و له سمت گردنش میره
لب هاش روی گردنش میزاره شروع به میکیدن میکنه و با مارک های بزرگ کوچیک گردن دختر کبود میکنه
" جونگکوک...تروخدا...توروخدا التماست می..کنم ...نکن "a.t
دستش روی کمر دختر میزاره و لباس بالا میده و دستش روی سینه هاش میزاره
- ۱۰.۶k
- ۲۶ بهمن ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۵)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط