رمان پادشاه زندگیم
رمان پادشاه زندگیم
پارت ۵۲
دیانا،وحشیانه داشت گردنمو مک میزد آخ ارسلان
ارسلان، یه لحظه دست از مک زدن برداشتم و گفتم میخواستی کردم نریزی میدونی من حساسم و تشنم حالا باید تاوان بدی
دیانا، ارسلان خ ...... آخ ارسلا
ارسلان، دیگه شروع کردم گاز گرفتن گردنش
دیانا، آخ ارسلان بسه آخخخ
ارسلان، از گاز گرفتن دست کشیدم روی گاز هایی که گرفتم بوسه میزدم
دیانا، اسمشو هی زمزمه میکردم
ارسلان، بعد از کارم سرم و اوردم بیرون موهاشو درست کردم شالشم درست کردم و گفتم جانم بگو خوشگلم
پارت ۵۲
دیانا،وحشیانه داشت گردنمو مک میزد آخ ارسلان
ارسلان، یه لحظه دست از مک زدن برداشتم و گفتم میخواستی کردم نریزی میدونی من حساسم و تشنم حالا باید تاوان بدی
دیانا، ارسلان خ ...... آخ ارسلا
ارسلان، دیگه شروع کردم گاز گرفتن گردنش
دیانا، آخ ارسلان بسه آخخخ
ارسلان، از گاز گرفتن دست کشیدم روی گاز هایی که گرفتم بوسه میزدم
دیانا، اسمشو هی زمزمه میکردم
ارسلان، بعد از کارم سرم و اوردم بیرون موهاشو درست کردم شالشم درست کردم و گفتم جانم بگو خوشگلم
۴.۹k
۱۵ مهر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.