رمان عشق ووفشم

رمان عشق ووفشم 💜
پارت دوازدهم:

متین: امیرو بردم بیرون تا میخورد کتکش زدم پسره بی ناموس

نیکا: همه اومده بودن بیرون دخترا داشتن منو آروم میکردن

پسرا: متین چیشده چرا اینطوری کردی

متین: کص*کش ب نیکا چشمک بی ناموس بی خا*یه

ارسلان: چی جدی میگی😳

متین: ن الکی میگم خوشیم گرفته😐

ارسلان: امیر کجاعه؟ متین: نمی‌دونم کدوم قبرستونه

پسرا: باش برو صورتتو بشور

متین: داشتم میرفتم ک صورتمو بشورم دیدم نیکا داره گریه میکنه رفتم بغلش کردم گفتم چیزی نیست عشقم چرا گریه می‌کنی

نیکا: متین اومد بغلم کرد گف چیزی نشده ک گفتم چیزی نشده اگ بلایی سرش میومد من میخواستم با ت چیکار کنم🥺💔

متین: حالا ک چیی نشد بیا بریم صورت مونو بشوریم🙂

نیکا: رفتیم صورتمونو بشوریم دیدم ی دفعه متین.......

متین: دیدم حال نیکا گرفتس نمیدونستم چیکار‌ کنم آب ریختم کلی خندیدم تا پیش بچها دنبالم کرد😁

بچها: اع پشمام مگ اینا ناراحت نبودن چشون شد😐😂

متین: ی جورایی خوشحال شدم دیدم نیکا داره میخنده از بس دلم براش قند رف داشت میدویید نگهش داشتم ی دفعه

نیکا: داشتم متینو‌ دنبال میکردم ی دفعه گرمی ی چیزی رو رو لبم احساس کردم

متین: لبامو گذاشتم رو لباش ۵ دقیقه همینجوری بودیم بچها پشماشون ریخته بود😂

ارسلان: دیا دیانا: جانم ارسلان: منم می‌خوام دیانا: چی میخوای ارسلان: از همین لبا العان بم بدی دیانا: برو بابا😒 داشتم غر میزدم ی دفع صدام قطع شد ارسلان لبامو بوسید💋🙃

مهدیس: این کاراشون تموم شد رفتیم ت کافه‌ دیدم غذاهامونو آوردن خوردیم قرار شد ی پیج بریم برا دیانا ارسلان متین نیکا بزنیم چون رل و زن شوهر بودن کاپل زدیم براشون برا ارسلان دیانا شد اردیا و برای متین و نیکا شد متینیکا

متینیکا و اردیا: اولین ویدیو مونو گرفتیم گذاشتیم ت پیجامون بچها هم تبلیغ پیجامونو کردن داخل ی روز ۱کا ب پیج هر چهار هامون اضافه شد .........

اینم پارت دوازدهم حمایت یادتون نره 👑💕
پارت بعد ۱۱۰تاییمون🧡🤕
دیدگاه ها (۳)

آقایان داداشان فعلا همینو دارم بقیشو ننوشتم درخواست نشود😐⁦✌🏻...

رمان عشق ووفشم 💜پارت سیزدهم:نیکا: بعد پارک رفتیم من و ارسلان...

جیخخخخخخ ۹۰۰ تاییت مبارک باشه 🥺💙👅@ogoooo

رمان عشق ووفشم 💜پارت یازدهم:یهو نیکا گف بچها دیشب یکی از اون...

پارت ۹۸ فیک ازدواج مافیایی(پارت آخر)

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط