حس میکنم دورمو دیوار کشیدن و چشم هام دیدنِ
حس میکنم دورمو دیوار کشیدن و چشم هام دیدنِ
یک پنجره رو التماس میکنن،
ولی هر بار چیزی جز سیاهی نصیبشون نمیشه.
دلم میخواد چشمامو ببندم و رو این زمین سرد
خوابم بگیره،ولی اونی که بیدارم میکنه تو باشی.
تو پیدا شی و بیای کنارم،
دستامو بگیری و منو از این تاریکی بیرون بکشی
من خستم از این گیجی و تنهایی
خستم از اینکه تنهایی با غمام سر کنم
تو بیا شفای من شو...🖤
یک پنجره رو التماس میکنن،
ولی هر بار چیزی جز سیاهی نصیبشون نمیشه.
دلم میخواد چشمامو ببندم و رو این زمین سرد
خوابم بگیره،ولی اونی که بیدارم میکنه تو باشی.
تو پیدا شی و بیای کنارم،
دستامو بگیری و منو از این تاریکی بیرون بکشی
من خستم از این گیجی و تنهایی
خستم از اینکه تنهایی با غمام سر کنم
تو بیا شفای من شو...🖤
۷.۵k
۰۷ تیر ۱۴۰۳