شب فرو می افتاد

شب فرو می افتاد
به درون آمدم و پنجره ها رابستم
باد با شاخه در آویخته بود
من در این خانه تنها

تنها

غم عالم به دلم ریخته بود
ناگهان حس کردم
که کسی
آنجا بیرون در باغ
در پس پنجره ام می گرید
صبحگاهان شبنم
می چکید از گل سیب
#اتاق_سرد_ابی
دیدگاه ها (۰)

سایه ها، زیر درختان، در غروب سبز می‌گریندشاخه‌ها چشم انتظار ...

دلم تنگ است …دلم اندازه ی حجم قفس تنگ است،سکوت از کوچه لبریز...

من آن ابرم که می خواهد ببارددل تنگم هوای گریه دارددل تنگم غر...

سپیده سر زد و مرغ سحر خواند سپهر تیره دامان زرافشاند شبی گف...

<><><><><><><><><><>﷼ نامه ای به جهان !!گفته بودی که بیایی ت...

پیر مردی تمام عمرش را بین بازاروکوچه سر می کردهرکسی بار در د...

ازمایشگاه سرد

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط