با شماست حافظ . گوش کن : روز و شب عربده با خلق خدا نتوان
با شماست حافظ . گوش کن : روز و شب عربده با خلق خدا نتوان کرد .
گرفتی چی میگه ؟ یعنی میگه به من رحم کنی ، این همه قشنگ نباشی .میشه ؟ من که نمیتونم همه مردای دنیا رو کور کنم . من که نمیتونم به باد بگم نوازشت نکنه . من که نمیتونم به آیینه بگم وقتی تو رو می بینه ذوقمرگ نشه . من که نمی تونم به همه آدمهایی که در طول روز می بینی بگم قدر هر ثانیه با تو بودن رو بدونن . نمیشه که عزیز دلم . نمیشه که من به خورشید بگم پوست نرم و نازک تنت رو نوازش نکنه . نمیشه که من به ستاره ها بگم برات خودنمایی نکنن . نمیشه که عزیز دلم . نه که نخوام ، نمیشه . راه نداره .
آقا شاملو قبل دیدنت گفته : میان خورشیدهای همیشه زیبایی تو لنگریست . خب ندیده بوده تو رو . کدوم خورشید های همیشه ؟ خورشید همین خود تویی فقط . میشه فقط به من بتابی ؟ میشه خورشید شخصی من باشی ؟ میشه لبخند که می زنی ، فقط به من نگاه کنی ؟ انصافا همین که میمیرم به هر لبخندت ، بس نیست ؟
نه که من حسود باشم ، نه . درد اینه که من بلد نیستم اونقدری که کافیه دوستت داشته باشم . یعنی همه جون و دلم تویی ها ، اما می دونم کمه . یعنی بس نیست . هیچوقت بس نیست . ببین ، دروغ گفتم . حسودم . حسود و هراسون از نبودنت . خوبه ؟ اعتراف کرذم دیگه . عین اون روز که اعتراف کردم آشوبم ، آرامشم تویی . حالا میشه مدارا کنی ؟
حالا همه به اینا به کنار . میشه یه جوری دوستم داشته باشی که بدونم هیچکس دیگه رو اینطوری دوست نداری ؟ میشنوی اصلا ؟ هستی ؟
نیستی... خیلی وقته نیستی🖤
گرفتی چی میگه ؟ یعنی میگه به من رحم کنی ، این همه قشنگ نباشی .میشه ؟ من که نمیتونم همه مردای دنیا رو کور کنم . من که نمیتونم به باد بگم نوازشت نکنه . من که نمیتونم به آیینه بگم وقتی تو رو می بینه ذوقمرگ نشه . من که نمی تونم به همه آدمهایی که در طول روز می بینی بگم قدر هر ثانیه با تو بودن رو بدونن . نمیشه که عزیز دلم . نمیشه که من به خورشید بگم پوست نرم و نازک تنت رو نوازش نکنه . نمیشه که من به ستاره ها بگم برات خودنمایی نکنن . نمیشه که عزیز دلم . نه که نخوام ، نمیشه . راه نداره .
آقا شاملو قبل دیدنت گفته : میان خورشیدهای همیشه زیبایی تو لنگریست . خب ندیده بوده تو رو . کدوم خورشید های همیشه ؟ خورشید همین خود تویی فقط . میشه فقط به من بتابی ؟ میشه خورشید شخصی من باشی ؟ میشه لبخند که می زنی ، فقط به من نگاه کنی ؟ انصافا همین که میمیرم به هر لبخندت ، بس نیست ؟
نه که من حسود باشم ، نه . درد اینه که من بلد نیستم اونقدری که کافیه دوستت داشته باشم . یعنی همه جون و دلم تویی ها ، اما می دونم کمه . یعنی بس نیست . هیچوقت بس نیست . ببین ، دروغ گفتم . حسودم . حسود و هراسون از نبودنت . خوبه ؟ اعتراف کرذم دیگه . عین اون روز که اعتراف کردم آشوبم ، آرامشم تویی . حالا میشه مدارا کنی ؟
حالا همه به اینا به کنار . میشه یه جوری دوستم داشته باشی که بدونم هیچکس دیگه رو اینطوری دوست نداری ؟ میشنوی اصلا ؟ هستی ؟
نیستی... خیلی وقته نیستی🖤
۵۳.۱k
۱۸ مهر ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.