رقاصانـ چشمـ طوسیـ🌪
رقاصانـ چشمـ طوسیـ🌪
پارت 26
ویو جیمین:
رفتم سمتشون که دیدم فروشنده بهش نیگه
فروشنده: اگه میخوای لباس داخل دستتو عوض کنم یه شب در اختیارم باش
مرده الفا بود و قدترش بیشتر بود از جونگکوک با عصبانیت رفتم سمتش و گفتم
*ولش کن
فروشنده: تو چی میگی جوجه؟ به نظر میاد بدن بهتری داری کوچولو چطوره اینو ول کنم بیام سمت تو؟
با این حرفش سیلی خوابوندم تو گوشش که متعجب نگام کرد
گوشمی و در اوردم و با پلیس تماس گرفتم و کارشو گذارش کردم و گفتم مغازه اشو ببندن
دست جونگکوکو گرفتم و رفتیم بیرون و برای تولد یونگی خرید کردیم
من یه دست لباس بجه هم خریدم و گذاشتمس تو جعبه کادویی که یه طرفش صورتی بود یه طرفش ابی
و کلی چیزای دیگه
رفتیم خونه
ادامه دارد......
پارت 26
ویو جیمین:
رفتم سمتشون که دیدم فروشنده بهش نیگه
فروشنده: اگه میخوای لباس داخل دستتو عوض کنم یه شب در اختیارم باش
مرده الفا بود و قدترش بیشتر بود از جونگکوک با عصبانیت رفتم سمتش و گفتم
*ولش کن
فروشنده: تو چی میگی جوجه؟ به نظر میاد بدن بهتری داری کوچولو چطوره اینو ول کنم بیام سمت تو؟
با این حرفش سیلی خوابوندم تو گوشش که متعجب نگام کرد
گوشمی و در اوردم و با پلیس تماس گرفتم و کارشو گذارش کردم و گفتم مغازه اشو ببندن
دست جونگکوکو گرفتم و رفتیم بیرون و برای تولد یونگی خرید کردیم
من یه دست لباس بجه هم خریدم و گذاشتمس تو جعبه کادویی که یه طرفش صورتی بود یه طرفش ابی
و کلی چیزای دیگه
رفتیم خونه
ادامه دارد......
۱.۲k
۱۸ دی ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.