مرگ همیشه دیر یا زود میرسد
مرگ همیشه دیر یا زود میرسد...
آنوقت است که گلها، اشکها و واژههای عاشقانهای که نگفته ماندند،
روی سنگ سرد مزار میریزند.
چه تلخ است که انسان، در نبودنها،
بیشتر از بودنها به یاد میآید.
قدرشناسی، که باید در آغوش زندگی باشد،
پس از مرگ، چون سیلی سنگین، چهرهی بازماندگان را میسوزاند.
حسرتی که بعد از مرگ متولد میشود،
همیشه بزرگتر، پررنگتر و خفهکنندهتر از تمام لحظاتیست
که میشد با یک نگاه، با یک جمله، یا با یک شاخه گل
به عشق جان داد.
دیر فهمید...
که مرگ، آخرین درسیست
از زندگیای که فرصت قدردانیاش را سوزاند
آنوقت است که گلها، اشکها و واژههای عاشقانهای که نگفته ماندند،
روی سنگ سرد مزار میریزند.
چه تلخ است که انسان، در نبودنها،
بیشتر از بودنها به یاد میآید.
قدرشناسی، که باید در آغوش زندگی باشد،
پس از مرگ، چون سیلی سنگین، چهرهی بازماندگان را میسوزاند.
حسرتی که بعد از مرگ متولد میشود،
همیشه بزرگتر، پررنگتر و خفهکنندهتر از تمام لحظاتیست
که میشد با یک نگاه، با یک جمله، یا با یک شاخه گل
به عشق جان داد.
دیر فهمید...
که مرگ، آخرین درسیست
از زندگیای که فرصت قدردانیاش را سوزاند
- ۱۲.۱k
- ۰۳ شهریور ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۱)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط