فیک کوک
فیک کوک
عشق تدریجی
پارت 34
ویو ا.ت
بعد گفتم این حرفم جیمین و یونا زدن زیر خنده منم به لحن خودم خندیدم و گلومو ساف پاشدم :لطفا صورت حساب رو بیارید
یونا گفت:عهههه ا.ت ما تازه اومدیم الان بریم خونه!؟
با لبخند شیطانی نگاه کردم و گفتم:نچ نمیریم خونه
با تعجب گفت:پس کجا میریم!؟
***************
یونا:عههههههههههه عاححححححح یوهوووووو
ا.ت:نععععع اروممم برووووو بیییی پدررررر برسم پایین مردیییییییی پدرصگگگگ
بعد 5 مین
(ا.ت+)(یونا=)(جیمین×)
+ولی میگم حال داد ها
=زر نزن بالای ترن هوایی جیغ میزدی بیای پایین پوست سر طرفو میکنی الان میگی خوش گذشت
×ول کن بابا این از همون اولم جنبه نداشت
=هوم راست میگی
=عههعععهع رفت که الوووو ا.ت کجاااا؟؟
+من میرم پشمک بگیرم
×احسنت که بچه اس
=هعیییی واستا منم بیام موخوامممم
(خلاصه اینا تو شهر بازین الانم دارن پشمک میخورن و باهم شوخی میکنن)
یونا اروم شونشو بهم زد و گفت:چیشد خانم مغرور یک بار مارو خجالت زده کردی اون غرور و کنار گذاشتی و بدون غر زدن اومدی شهر بازی هوم!؟
گفتم:بعله دیگه حالام هم که پشمک خوردیم میریم باررررر هوووو مست مست میکنم
یونا اروم به جیمین نگاه کرد و گفت:جیمین میگم که این ا.ت خوبه یا من اشتباه شنیدیم
جیمین با تعجب جواب داد:منم نمیدونم ولی در حالت عادی با بار خیلی مخالف بود فکر کنم حال و هوای خونه جونگکوک بهش ساخته ها!!
یونا گفت:واقعا هوم بیا این پیشنهاد رو از دست ندیم
جیمین :هوم
دیگه خسته شدم و گفتم:خوب نظرتون چیه هوم!؟؟
یونا گفت: اهم اهم خوب ا.ت جون از اونجایی که خیلی اصرار میکنی ماهم میایم
خندیدم گفتم پس پاشین بریم که جیمین گفت:با این لباس
گفتم :مگه چشه!؟
گفت : چون اگا با این لباس بدون گفتن به کوک بیای بار مطمئن نیستم حلوا تو میتونم پخش کنم یانه
گفتم:نه بابا میخواد چیکار کنه هه؟
گفت:خوب خوب از اونجایی که زنشی تبریک میگم تا 2 ماه نمیتونی درست راه بری
گفتم :نه بابا دیگه چی ......حرف نزنین پاشین تا من منصرف نشدم
مثل جت از جاشون پریدن و راه افتادیم
ویو کوک
بعد شرکت خواستم مثل همیشه با جین برگردیم که جین گفت:واستا اقای محترمم
گفتم: بعله اقا
گفت:اقای جئون امروز توی بار قمار دارید(با عشوه )
گفتم :مرسی اقای پارک لطفا راه بیوفتید
که جین پقی زد زیر خنده منم نتونستم خودمو کنترل کنم و وسط اتاقم هار هار میخندیدم جین دسته مبل و گاز میزد و منم رمینو که جین همراه با خنده گفت:من...و..تو ....اصلا....اصلا نمیتونیم دو دقیقه مثل رییس کارمند رفتار کنیم......(😂)
همراه با خنده گفتم:ارهه ....وای دلممم
بلند شدم و اهمی لباسمو تکون دادم اصلا بهم نمیخورد با این همه ابهت جای جین و تهیونگ بسته چیپسم نبودم کلا یک عادم متفاوت
خلاصه بعد کلی خندیدن راه افتادادیم
عشق تدریجی
پارت 34
ویو ا.ت
بعد گفتم این حرفم جیمین و یونا زدن زیر خنده منم به لحن خودم خندیدم و گلومو ساف پاشدم :لطفا صورت حساب رو بیارید
یونا گفت:عهههه ا.ت ما تازه اومدیم الان بریم خونه!؟
با لبخند شیطانی نگاه کردم و گفتم:نچ نمیریم خونه
با تعجب گفت:پس کجا میریم!؟
***************
یونا:عههههههههههه عاححححححح یوهوووووو
ا.ت:نععععع اروممم برووووو بیییی پدررررر برسم پایین مردیییییییی پدرصگگگگ
بعد 5 مین
(ا.ت+)(یونا=)(جیمین×)
+ولی میگم حال داد ها
=زر نزن بالای ترن هوایی جیغ میزدی بیای پایین پوست سر طرفو میکنی الان میگی خوش گذشت
×ول کن بابا این از همون اولم جنبه نداشت
=هوم راست میگی
=عههعععهع رفت که الوووو ا.ت کجاااا؟؟
+من میرم پشمک بگیرم
×احسنت که بچه اس
=هعیییی واستا منم بیام موخوامممم
(خلاصه اینا تو شهر بازین الانم دارن پشمک میخورن و باهم شوخی میکنن)
یونا اروم شونشو بهم زد و گفت:چیشد خانم مغرور یک بار مارو خجالت زده کردی اون غرور و کنار گذاشتی و بدون غر زدن اومدی شهر بازی هوم!؟
گفتم:بعله دیگه حالام هم که پشمک خوردیم میریم باررررر هوووو مست مست میکنم
یونا اروم به جیمین نگاه کرد و گفت:جیمین میگم که این ا.ت خوبه یا من اشتباه شنیدیم
جیمین با تعجب جواب داد:منم نمیدونم ولی در حالت عادی با بار خیلی مخالف بود فکر کنم حال و هوای خونه جونگکوک بهش ساخته ها!!
یونا گفت:واقعا هوم بیا این پیشنهاد رو از دست ندیم
جیمین :هوم
دیگه خسته شدم و گفتم:خوب نظرتون چیه هوم!؟؟
یونا گفت: اهم اهم خوب ا.ت جون از اونجایی که خیلی اصرار میکنی ماهم میایم
خندیدم گفتم پس پاشین بریم که جیمین گفت:با این لباس
گفتم :مگه چشه!؟
گفت : چون اگا با این لباس بدون گفتن به کوک بیای بار مطمئن نیستم حلوا تو میتونم پخش کنم یانه
گفتم:نه بابا میخواد چیکار کنه هه؟
گفت:خوب خوب از اونجایی که زنشی تبریک میگم تا 2 ماه نمیتونی درست راه بری
گفتم :نه بابا دیگه چی ......حرف نزنین پاشین تا من منصرف نشدم
مثل جت از جاشون پریدن و راه افتادیم
ویو کوک
بعد شرکت خواستم مثل همیشه با جین برگردیم که جین گفت:واستا اقای محترمم
گفتم: بعله اقا
گفت:اقای جئون امروز توی بار قمار دارید(با عشوه )
گفتم :مرسی اقای پارک لطفا راه بیوفتید
که جین پقی زد زیر خنده منم نتونستم خودمو کنترل کنم و وسط اتاقم هار هار میخندیدم جین دسته مبل و گاز میزد و منم رمینو که جین همراه با خنده گفت:من...و..تو ....اصلا....اصلا نمیتونیم دو دقیقه مثل رییس کارمند رفتار کنیم......(😂)
همراه با خنده گفتم:ارهه ....وای دلممم
بلند شدم و اهمی لباسمو تکون دادم اصلا بهم نمیخورد با این همه ابهت جای جین و تهیونگ بسته چیپسم نبودم کلا یک عادم متفاوت
خلاصه بعد کلی خندیدن راه افتادادیم
۴.۵k
۱۶ مرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.