دیدی یادت رفت دیدی یادم رفت دیدی اول سال با هم حرف نزدی

دیدی یادت رفت؟ دیدی یادم رفت؟ دیدی اول سال با هم حرف نزدیم، از بس که من باورم شده تو هیچ وقت آفتاب آسمون من نمیشی؟ دیدی چقدر راحت میگم نیستی؟ دیدی گنجیشکا نیومدن برام آواز بخونن که بدونم از طرف تو اومدن؟ دیدی سبز نشدم؟ گل ندادم؟ دیدی شدم یه درخت خشک بی بر وسط کویر خشک؟ همین رو میخوای؟
دیدی هی به خنده‌هات نگاه کردم دلم لرزید ولی هیچی نگفتم؟ دیدی بزرگ شدم؟ دیدی یه شبه چقدر برف نو اومد رو موهام و دلم؟ دیدی نیومدم دم چشمات وان یکاد بخونم؟ دیدی عین آدم بزرگا عین عاقلها وایسادم از دور نگاهت کردم، ساکت ساکت، بدون این که بپرسم بقیه به چه حقی از نزدیک نگاهت میکنن؟ ...
دیدگاه ها (۴)

انتخابش بود کهبا تمام دردها و رنج هاوسط پاییزی ترین روزهای ز...

زیر باران ایستادم و به هیچ کس فکر نکردم...حتی تو!

به یاد بیاور که آرام و رها بودی، و ترس بزرگت کم‌شدن برق واکس...

آخ چه مومن بودم اگر پیامبری بود با کتابی آسمانی با سوره ای د...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط