PART

#PART11
#خلسه
دختره که فهمیدم اسمش حناست یدونه با پاش به پای آرتا ضربه زد و زیر لب طوری که میخواست مثلا من نشنوم گفت:«آرتا شاید دوست نداشته باشه به شوهرش این حرفا رو بزنی!»

اخه من دوست نداشته باشم؟پوزخندی زدم و در جواب بهش گفتم:«نه نگران نباش،بجای چیزی به اسم منطق و غرورِ به جا توی سر آرمان گِل گذاشتن و متاسفانه با هیچ قرصی هم این درست نمیشه!»

*

(آرمان)
داشتم به سمت اتاقم میرفتم،این دختره ی سمج هم افتاده بود دنبالم و هی اسممو تکرار میکرد،یعنی نمی فهمید وقتی جوابشو نمیدم یعنی دیگه باید لال بشه؟ دست به سی..نه وایسادم و برگشتم سمتش و توی چشماش زل زدم و با لحن جدی و بی حوصله ای گفتم:«چی میخوای الیزابت؟»

با عصبی بودن اَدامو دراورد و مثل خودم دست به سی..نه شد و گفت:«من چی میخوام؟چیزی نمیخوام که!فقط بعد از چند ماه تو رو دیدم و همینشم که دیدمت برام کافیه و اینکه سالمی و سُر و مُر و گنده جلوم وایسادی!الانم من رفع زحمت میکنم تو با زنت تنها باشی حله؟»

الیزابت برگشت که بره مچ دستشو گرفتم تا نزارم بره و با لحن تمسخر آمیزی گفتم:«چرا بچه بازی درمیاری الیزابت؟با زنم تنها باشم یعنی چی،چند ماه نبودم چی به سرت اوردن؟»

دستشو از توی دستم کشید بیرون و با لحن طلبکارانه و عصبی گفت:«چیزی به سر من نیاوردن!مغز تو رو شستشو دادن بفهم احمق!رفتی اونجا این آوا رو کردن تو مخت نه؟!»

نفس عمیقی کشیدم و سعی کردم خودمو آروم کنم،شقیقه هامو با انگشتام آروم ماساژ دادم و گفتم:«محض رضای خدا الیزابت،مغزم دیگه نمیکشه فهمیدی؟حداقل تو بس کن!»عصبی دستی به موهام کشیدم و دوباره به راه پله ها که به اتاقا ختم میشد رفتم که با حرف الیزابت سرجام ایستادم:«خیل خب،آوا رو دیدی،دیگه منو نمیبینی اینطور نیست؟از اولشم میدونستم ولی بیخودی بهت اعتماد کردم!»

با حرفی که زد ناخودآگاه دستام مشت شد اخمام رفت توی هم و همونطوری به سمتش برگشتم:«الیزابت...یه بار بهت گفتم بس کن نمیشنوی؟»

پوزخندی زد و ابروهاشو انداخت بالا و ادامه داد:«چیو بس کنم؟انقدر حقیقت برات تلخه؟»

با تُن صدایی که تقریبا رو به داد داشت کشیده میشد گفتم:«من هر کاری میکنم به خودم مربوطه و تو حق دخالت کردنو نداری!»


#رمان
#افسانه_دریای_آبی
#روباه_نه_دم
#اشتباه_من
#عاشقانه
#زیبا
#غمگین
#زن_عفت_افتخار
#زن_زندگی_آزادی
#چشم_چران_عمارت
#مستر
#بیبی_مانستر

🤍🍓. √• @Zeynab_ku
دیدگاه ها (۳)

(استوری های درخواستی)کپی با ذکر منبع!#سیفر#افمر#سیران#فریت#ف...

#PART12#خلسه اینو گفتم بدون توجهی بهش از پله ها بالا اومدم و...

ساخته شده بر اساس واقعیت🙂😂💔اسم سریال:چشم چران عمارت❤️‍🔥✨🪐کپی...

#PART10#خلسه شونه ی آرمان و گرفتم،میخواستم از سر جاش بیارمش ...

Roman¹¹

#Gentlemans_husband#season_Third#part_281حالا اینه رفتار پدر...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط