فیک جونگکوک: تاته مائه
فیکجونگکوک: تاتهمائه
part⁴
اولین بار بود چنین چیز ترسناکی میدید
از ترس سرجاش خُشکش زده بود
شُک برقی رو از مَرد گرفتن و جونگکوک با چاقوی در دست به سمت مَرد قدم برمیداشت
" سِزای آدمای خیانتکار همینه لی "jk
چاقو رو در دست مَرد فرو کرد که فریاد بلندی کشید
" مرتیکه حرومزاده "
با فریاد اون حرف رو به جئون گرفت
" من حرومزادهاَم؟...وقتی خیانت میکردی باید فکر اینجاش میکردی "jk
به سمت شَلاق تیغ داری رفت
برش داشت و به سمت مَرد رفت و محکم به بدن مَرد کوبید و در صَدمی از ثانیه اونو محکم بیرون کشید
برخی از تیغهای شلاق روی بَدن مَرد مونده بود
جئون دستش رو روی اونها گذاشت و فشار میداد و مَرد فریاد های گوش خراشی میکشید
" خیانت همچین حسی داره آقای لی نباید باهام بازی میکردی "jk
دستش از تیغها کشید و چاقو رو محکم از دست مَرد بیرون کشید
" امیدوارم یاد گرفته باشی خیانت کار خوبی نیست "jk
چاقو رو داشت به گلوی مَرد نزدیک میکرد
ا.ت در اتاق رو باز کرد و سریع به سمت جئون رفت و چاقو رو از دستش کشید
" داری چیکار میکنی؟ "a.t
جئون با دیدن چهرهای دختر و کاری که کرد در تعجب بود
" تو..اینجا چیکار میکنی؟ "jk
" چرا داری باهاش چیکار میکنی..درسته کار اشتباهی کرده ولی این راهش نیست "a.t
بشدت عصبانی بود
بیشتر از خیانتی که به باندش شده بود
سمت دختر رفت
مُچ دستش رو محکم گرفت و به بیرون رفت
" داری چه غلطی میکنی؟(عصبانی) "jk
دستش رو از دستش کشید
" داشتی میکشتیش بعد میگی چه غلطی میکنم؟ "a.t
نفس پُر از عصبانیتش رو بیرون داد
" ا.ت...توی کارای من دخالت نکن "jk
" ولی... "a.t
جونگکوک وسط حرفش پرید
" ولی نداریم..فقط کاری به کارام نداشته باشم "jk
خواست از دختر دور بشه که تیراندازی شد و کل پنجره های اونجا رو شکست
جئون سریع به سمت دختر رفت و روی زمین نشستند
هنوز تیراندازی تموم نشده بود
تیراندازی میکردن
" لعنتی "jk
" چیشده؟ "a.t
جونگکوک دست دختر رو گرفت و سریع به پشت دیواری پناه بردن
" اون لی عوضی رفت توی محمولهای ss_29 جاسوسی کرد الانم گندش در امده، حالا فهمیدی چرا اینکار رو باهاش کردم "jk
اسلحهرو برداشت و پُر گلولش کرد
مَردی به سمت اونا امد
" ارباب "
" ا.ت ببر یه جایی امن بلای سرش نیاد "jk
" جونگکوک "a.t
جونگکوک از پشت دیوار کنار رفت
و کنار افرادش از باندش محافظت میکرد
اون مَرد ا.تو به سوار ماشین کرد
داشتن از ساختمون بیرون میرفتن که ماشین بزرگی به ماشین اونا زد
دشمن جئون بود
به اون ساختمون حمله کرد و مانع فرار شد و به ماشینی که ا.ت داخل بود زد
ماشین به طرف شاگرد که ا.ت نشسته بود زده شد و دختر بیهوش شد
part⁴
اولین بار بود چنین چیز ترسناکی میدید
از ترس سرجاش خُشکش زده بود
شُک برقی رو از مَرد گرفتن و جونگکوک با چاقوی در دست به سمت مَرد قدم برمیداشت
" سِزای آدمای خیانتکار همینه لی "jk
چاقو رو در دست مَرد فرو کرد که فریاد بلندی کشید
" مرتیکه حرومزاده "
با فریاد اون حرف رو به جئون گرفت
" من حرومزادهاَم؟...وقتی خیانت میکردی باید فکر اینجاش میکردی "jk
به سمت شَلاق تیغ داری رفت
برش داشت و به سمت مَرد رفت و محکم به بدن مَرد کوبید و در صَدمی از ثانیه اونو محکم بیرون کشید
برخی از تیغهای شلاق روی بَدن مَرد مونده بود
جئون دستش رو روی اونها گذاشت و فشار میداد و مَرد فریاد های گوش خراشی میکشید
" خیانت همچین حسی داره آقای لی نباید باهام بازی میکردی "jk
دستش از تیغها کشید و چاقو رو محکم از دست مَرد بیرون کشید
" امیدوارم یاد گرفته باشی خیانت کار خوبی نیست "jk
چاقو رو داشت به گلوی مَرد نزدیک میکرد
ا.ت در اتاق رو باز کرد و سریع به سمت جئون رفت و چاقو رو از دستش کشید
" داری چیکار میکنی؟ "a.t
جئون با دیدن چهرهای دختر و کاری که کرد در تعجب بود
" تو..اینجا چیکار میکنی؟ "jk
" چرا داری باهاش چیکار میکنی..درسته کار اشتباهی کرده ولی این راهش نیست "a.t
بشدت عصبانی بود
بیشتر از خیانتی که به باندش شده بود
سمت دختر رفت
مُچ دستش رو محکم گرفت و به بیرون رفت
" داری چه غلطی میکنی؟(عصبانی) "jk
دستش رو از دستش کشید
" داشتی میکشتیش بعد میگی چه غلطی میکنم؟ "a.t
نفس پُر از عصبانیتش رو بیرون داد
" ا.ت...توی کارای من دخالت نکن "jk
" ولی... "a.t
جونگکوک وسط حرفش پرید
" ولی نداریم..فقط کاری به کارام نداشته باشم "jk
خواست از دختر دور بشه که تیراندازی شد و کل پنجره های اونجا رو شکست
جئون سریع به سمت دختر رفت و روی زمین نشستند
هنوز تیراندازی تموم نشده بود
تیراندازی میکردن
" لعنتی "jk
" چیشده؟ "a.t
جونگکوک دست دختر رو گرفت و سریع به پشت دیواری پناه بردن
" اون لی عوضی رفت توی محمولهای ss_29 جاسوسی کرد الانم گندش در امده، حالا فهمیدی چرا اینکار رو باهاش کردم "jk
اسلحهرو برداشت و پُر گلولش کرد
مَردی به سمت اونا امد
" ارباب "
" ا.ت ببر یه جایی امن بلای سرش نیاد "jk
" جونگکوک "a.t
جونگکوک از پشت دیوار کنار رفت
و کنار افرادش از باندش محافظت میکرد
اون مَرد ا.تو به سوار ماشین کرد
داشتن از ساختمون بیرون میرفتن که ماشین بزرگی به ماشین اونا زد
دشمن جئون بود
به اون ساختمون حمله کرد و مانع فرار شد و به ماشینی که ا.ت داخل بود زد
ماشین به طرف شاگرد که ا.ت نشسته بود زده شد و دختر بیهوش شد
۱۰.۱k
۰۴ اردیبهشت ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.