فیک تهیونگ
فیک تهیونگ
پارت14
لباسام یک تیشرت مشکی با خطای علامت خطر و یک سویشرت مشکی و یک شلوار کارگو مشکی بود و بدنم کاملا بی حس چووون این اتاق مثه سگ سرده وویی دیگه اعزرائیل رو میدیدم که کنار مادر مادر بزرگم واسه من دست تکوکن میده و میگه:گلم بیا اینجا کاریت ندارم میخوام نازت کنم
اخیییی پای ناناسم میسوزه
گلومم از بس سلیطه بازی در اوردم میسوزه
دستامم بی حسه
همچییی عالی زندگی بعد مرگم عالی
حالا باید دعا کنم زندگی بعدیم سوسک نباشم
همینطور پوکر به سقف نگاه میکردم که یهو در با شدت باز شد و تهیونگ مثه سوپر من وارد شد یه حاله طلاییم از پشت سرش میزد دقیقا مثل بتمن شده بود با اون لباسای مشکیش
هعییییییی
سرمو برگردونندم سمتش که با دیدم تعجب گرد و چشمای باباقوریش زد بیرون که گفتم:
_ها چیه ادم ندیدی پسرم برو اونور بزار برم بیرون
تهیونگ +تو...تو خوبی مطمئنی زنده ای
_اره برو اونور
تهیونگ +مطمئنی خوبی اخه دوروزه اینجایی
_برووو اونطرف
کوک = زنده ایییییییییییی
_برین اونطرفففففف
کوک= محبت منم بت نیومده
_برو اونورررررر
تهیونگ + چرا؟
_شاااااااااااشششششش دارمممممم شاااااااش میخوای؟
کوک=(دستاشو حالت کاسه گرفته) بیا
_برین اونور الان آبیاریتون میکنم
با سرعت نور اونور ترک کردم وه با صورت خونی نامزد تهیونگ مواجه شدم ناخوداگاه جیغغغغ بنفشی کشیدم که ته و کوک مثل جت پرواز کردن و اومدم که گفتم:
_این چشه؟
تهیونگ+برو تو دستشویی(کلافه)
اون قرهای از فشار دستشویی بودن رو قطع کردم و پریدم دستشویی و تخلیه مخزن انجام دادم
و بیرون اومدم و دستامو با رونهام پاک کردم که گوشیم زنگ خورد عا راستی نگفتم بهتون که تهیونگ بهم یه سیمکارت داده که فقط میتونم که یونا رنگ بزنم که البته یونا کلی تحدید شد که به خانوادم نگه بهم پیام داده که:
{ا.ت یه خبر مهم دارم باید بیای ببینمت به این ادرس......بیا}
یعنی چیه اخه این تهیونگ مزاحمم همه جا با من میاد چه گو...یعنی چه کاری بکنم اوففففففف دلمم برای خانوادم تنگ شده برم بهش بگم رفتم تو حال که با تعجب همه چیرو رصد کردم هیچ اثری از اون خون ها و نامزد تهیونگ نیست
رفتم و رو مبل کنار کوک نشستم و روبه رو تهیونگ گفتم:
ادامه دارد......
پارت14
لباسام یک تیشرت مشکی با خطای علامت خطر و یک سویشرت مشکی و یک شلوار کارگو مشکی بود و بدنم کاملا بی حس چووون این اتاق مثه سگ سرده وویی دیگه اعزرائیل رو میدیدم که کنار مادر مادر بزرگم واسه من دست تکوکن میده و میگه:گلم بیا اینجا کاریت ندارم میخوام نازت کنم
اخیییی پای ناناسم میسوزه
گلومم از بس سلیطه بازی در اوردم میسوزه
دستامم بی حسه
همچییی عالی زندگی بعد مرگم عالی
حالا باید دعا کنم زندگی بعدیم سوسک نباشم
همینطور پوکر به سقف نگاه میکردم که یهو در با شدت باز شد و تهیونگ مثه سوپر من وارد شد یه حاله طلاییم از پشت سرش میزد دقیقا مثل بتمن شده بود با اون لباسای مشکیش
هعییییییی
سرمو برگردونندم سمتش که با دیدم تعجب گرد و چشمای باباقوریش زد بیرون که گفتم:
_ها چیه ادم ندیدی پسرم برو اونور بزار برم بیرون
تهیونگ +تو...تو خوبی مطمئنی زنده ای
_اره برو اونور
تهیونگ +مطمئنی خوبی اخه دوروزه اینجایی
_برووو اونطرف
کوک = زنده ایییییییییییی
_برین اونطرفففففف
کوک= محبت منم بت نیومده
_برو اونورررررر
تهیونگ + چرا؟
_شاااااااااااشششششش دارمممممم شاااااااش میخوای؟
کوک=(دستاشو حالت کاسه گرفته) بیا
_برین اونور الان آبیاریتون میکنم
با سرعت نور اونور ترک کردم وه با صورت خونی نامزد تهیونگ مواجه شدم ناخوداگاه جیغغغغ بنفشی کشیدم که ته و کوک مثل جت پرواز کردن و اومدم که گفتم:
_این چشه؟
تهیونگ+برو تو دستشویی(کلافه)
اون قرهای از فشار دستشویی بودن رو قطع کردم و پریدم دستشویی و تخلیه مخزن انجام دادم
و بیرون اومدم و دستامو با رونهام پاک کردم که گوشیم زنگ خورد عا راستی نگفتم بهتون که تهیونگ بهم یه سیمکارت داده که فقط میتونم که یونا رنگ بزنم که البته یونا کلی تحدید شد که به خانوادم نگه بهم پیام داده که:
{ا.ت یه خبر مهم دارم باید بیای ببینمت به این ادرس......بیا}
یعنی چیه اخه این تهیونگ مزاحمم همه جا با من میاد چه گو...یعنی چه کاری بکنم اوففففففف دلمم برای خانوادم تنگ شده برم بهش بگم رفتم تو حال که با تعجب همه چیرو رصد کردم هیچ اثری از اون خون ها و نامزد تهیونگ نیست
رفتم و رو مبل کنار کوک نشستم و روبه رو تهیونگ گفتم:
ادامه دارد......
۶.۸k
۲۷ مهر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.