فیک کوک
فیک کوک
عشق تدریجی
پارت55
*ویو ا.ت
ما همیشه عادت داریم سودا رو خواهر شوهر صدا بزنیم چون خیلی قر میزنه و مثل مادر شوهراس منم که لقبم باجناقه بنابر دلایلی و اتانازم خواهر زن و بورا بی چاره هم خود زن
بعد اینکه پیام دادم سین خورد ها ولی طرف جواب نداد یهو گوشیم زنگ که جواب دادم و با صدای کوک مواجه شدم
_که اینطور خانم جئون بورا کیه خواهرشوهرت هه ازدواج کردی؟
یکم فکر کردم
چییییی میگه مگه اون ت...نه یعنی اون فرد بورا نبود این کیه؟ اون کیع؟ یعنی چی؟ازدواج کجا بود خواهر شوهر کجا بود مرتیکه چه میگه؟خواهر شوهر که لقب سودا بود اون از کجا میدونه
یهو شلیک خنده های اون فرد به هوا رفت و بین خنده هاش متوجه شدم یه کوچولو یه ذره بلند فکر کردم که گفت
_بابا من کوکم من بت پیام دادم الانم به اون ادرسی که میگم بیا ولی لباس باز نپوش دوستت دارم
و زارت تلفنو قطع کرد
منم با دهن باز به اینه روبه روم خیره بودم چی شد؟
اگه کسی فهمید لطفا منم در جریان بزاره و دهنمو از کف زمین جمع کنه
تو همین لحظات صدای اواز اپرا معدم در اومد که ارور گشنگی میداد و منم مثل این غذا ندیده ها پریدم رو نرده ها و سر خوردم که با سر خودم تو ستون
یک لحظه ..... اینجا که ستون نداشت .... ستون که سقوط نمیکنه چشمامو باز کردم که با اتانازی مواجه شدم که کف زمین پخشه و منم روشم با ارامش از روش پایین اومدم و بدووووووو الفراررررررررر
اتاناز مثل اینایی که از امازون ازاد شدن دنبالم میدویید و منم جیغ میزدم
تویه حرکت جهشی مثل مادر بروسلی اومدم از رو مبل بپرم که پام تو شکم یکی رفت و دادو هوار اون فرد کل شیشه هارو لرزوند اون کسی نبود جز سودا سلیطه ملقب به خواهر شوهر از اصل گوزاباد مثل نره خر داد میکشید
مطمئنم مامان سودا موقع زایمان این مخلوق ناقص خدا اینطوری جیغ و داد نمیکرد برگشتم و با یک لحن گیرا و سیاست دار بلند داد زدم
_همهه خفههههههه
یعنی صدای شترم نمیومد همه ساکت بودن و هردو مثل نوه میرغضب منو نگاه میکردن و با چشماشون برام خطو نشون میکشیدن
اروم با لحنی کنترل شده گفتم
_اتاناز اولن ترو ندیدم دومن خر اخه جلو راپله جاییه تو با بوراک جونت حرف میزنم دل میدیو قلوه میگیری
اتاناز سرشو انداخت پایین و گونه هاش رنگ عوض کردددددد اوووووووو اتانازو خجالت پس خبریه یاع یاع بلند سوتی زدم و گفتم:
_ایجان عروس خجالت کشید میبینی خواعر شوعر چجوری خجالت کشیده
برگشتم سمت اون مخلوق ناقص(سودا)و گفتم:
_توعه احمقم مگه اتاق نداری رو مبل میخوابی خرس مگه با جیغو دادو منو این خواهر زن بیدار نشدی گاو مگه کاناپه جایه تو میخوابی
عه من گشنمه میرم غذا سفارش بدم میخوایید؟
هردو سراشونو تکون دادن گاوا میتونن اون کله 3 کیلوییو تکون بدم نه اون زبون 15 گرمیو
عشق تدریجی
پارت55
*ویو ا.ت
ما همیشه عادت داریم سودا رو خواهر شوهر صدا بزنیم چون خیلی قر میزنه و مثل مادر شوهراس منم که لقبم باجناقه بنابر دلایلی و اتانازم خواهر زن و بورا بی چاره هم خود زن
بعد اینکه پیام دادم سین خورد ها ولی طرف جواب نداد یهو گوشیم زنگ که جواب دادم و با صدای کوک مواجه شدم
_که اینطور خانم جئون بورا کیه خواهرشوهرت هه ازدواج کردی؟
یکم فکر کردم
چییییی میگه مگه اون ت...نه یعنی اون فرد بورا نبود این کیه؟ اون کیع؟ یعنی چی؟ازدواج کجا بود خواهر شوهر کجا بود مرتیکه چه میگه؟خواهر شوهر که لقب سودا بود اون از کجا میدونه
یهو شلیک خنده های اون فرد به هوا رفت و بین خنده هاش متوجه شدم یه کوچولو یه ذره بلند فکر کردم که گفت
_بابا من کوکم من بت پیام دادم الانم به اون ادرسی که میگم بیا ولی لباس باز نپوش دوستت دارم
و زارت تلفنو قطع کرد
منم با دهن باز به اینه روبه روم خیره بودم چی شد؟
اگه کسی فهمید لطفا منم در جریان بزاره و دهنمو از کف زمین جمع کنه
تو همین لحظات صدای اواز اپرا معدم در اومد که ارور گشنگی میداد و منم مثل این غذا ندیده ها پریدم رو نرده ها و سر خوردم که با سر خودم تو ستون
یک لحظه ..... اینجا که ستون نداشت .... ستون که سقوط نمیکنه چشمامو باز کردم که با اتانازی مواجه شدم که کف زمین پخشه و منم روشم با ارامش از روش پایین اومدم و بدووووووو الفراررررررررر
اتاناز مثل اینایی که از امازون ازاد شدن دنبالم میدویید و منم جیغ میزدم
تویه حرکت جهشی مثل مادر بروسلی اومدم از رو مبل بپرم که پام تو شکم یکی رفت و دادو هوار اون فرد کل شیشه هارو لرزوند اون کسی نبود جز سودا سلیطه ملقب به خواهر شوهر از اصل گوزاباد مثل نره خر داد میکشید
مطمئنم مامان سودا موقع زایمان این مخلوق ناقص خدا اینطوری جیغ و داد نمیکرد برگشتم و با یک لحن گیرا و سیاست دار بلند داد زدم
_همهه خفههههههه
یعنی صدای شترم نمیومد همه ساکت بودن و هردو مثل نوه میرغضب منو نگاه میکردن و با چشماشون برام خطو نشون میکشیدن
اروم با لحنی کنترل شده گفتم
_اتاناز اولن ترو ندیدم دومن خر اخه جلو راپله جاییه تو با بوراک جونت حرف میزنم دل میدیو قلوه میگیری
اتاناز سرشو انداخت پایین و گونه هاش رنگ عوض کردددددد اوووووووو اتانازو خجالت پس خبریه یاع یاع بلند سوتی زدم و گفتم:
_ایجان عروس خجالت کشید میبینی خواعر شوعر چجوری خجالت کشیده
برگشتم سمت اون مخلوق ناقص(سودا)و گفتم:
_توعه احمقم مگه اتاق نداری رو مبل میخوابی خرس مگه با جیغو دادو منو این خواهر زن بیدار نشدی گاو مگه کاناپه جایه تو میخوابی
عه من گشنمه میرم غذا سفارش بدم میخوایید؟
هردو سراشونو تکون دادن گاوا میتونن اون کله 3 کیلوییو تکون بدم نه اون زبون 15 گرمیو
۶.۲k
۲۷ مهر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.