از یه جا به بعد بدجور شکستم، دقیقا بعد از اون شبی که نبود
از یه جا به بعد بدجور شکستم، دقیقا بعد از اون شبی که نبودنت رو دو دستی بغل کردم، از همون شبی که بارها تو دلم تکرار کردم نه امکان نداره میدونم هنوزم دوسم داره درحالی که فقط برای آروم کردن دلم بود و یجورایی انگار داشتم خودم رو گول میزدم، همون شبی که نفهمیدم کی صبح شد انقدر غرق شدم تو نداشتنت، همه میگفتن اشکال نداره اینجوری قوی میشی اما از حالِ دلم خبر نداشتن وقتی گوشه اتاقم میشستمو خاطراتمون رو ورق میزدم؛)
۱۲.۰k
۲۲ خرداد ۱۴۰۱
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.