آن که از دشمن برای من خبر آورده بود

آن که از دشمن برای من خبر آورده بود
پیش دشمن هم یقینا غیبتم را کرده بود

بارها روی رفیقانم قسم خوردم ولی؛
آن رفیقی که زمینم زد نمک پرورده بود..
دیدگاه ها (۱۸)

قلبمو احساس نمیکنمانگار یه جای خالی اینجا تو سینمیه جای خالی...

من واقعاً از وضعیتم خبر ندارمهم دلم میخواد تا فردا صبح بی وق...

بگذار من برایت چای بریزمآیا گفتم که تو را من دوست دارم؟آیا گ...

میان آغوش‌های نا امندنبال امنیت می‌گردیکمی بایستخود را در آغ...

بار ها روی رفیقانم قسم خوردم ولی...آن رفیقی که زمینم زد نمک ...

نامهٔ خداحافظیِ سرا(روی پوستی از برگ‌های طلاییِ بهشت، با خون...

اولین مافیایی که منو بازی داد. پارت۹

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط