من کجا، باران کجا و راه بى پایان کجا

من کجا، باران کجا و راه بى پایان کجا
آه این دل دل زدن تا منزل جانان کجا

‎هرچه کویت دورتر، دل تنگ‌تر، مشتاق‌تر
‎در طریق عشقبازان مشکل آسان کجا

راه امشب می‌برد سویت مرا
می‌کشد در بند گیسویت مرا

گاه لیلا، گاه مجنون می‌کند
گرگ و میش چشم آهویت مرا

من تو را بر شانه‌هایم می‌کشم
یا تو می‌خوانی به گیسویت مرا

زخم‌ها زد راه بر جانم ولی
زخم عشق آورده تا کویت مرا

خوب شد دردم دوا شد، خوب شد
دل به عشقت مبتلا شد خوب شد

خوب شد دردم دوا شد، خوب شد
دل به عشقت مبتلا شد خوب شد
دیدگاه ها (۲)

ناکجاآباد دنیا

به وقت دلتنگی

حق دلتنگ ‌شدن...

این حرفها را رها کن... شد دو ماه و 12 روز...خانه را مرتب کرد...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط