می نشینم درد دل باجای خالی می کنم
می نشینم درد دل باجای خالی می کنم
در نبودت شکوه از یااار خیالی می کنم
گرچه میدانم جواابی نیست ازسمتت ولی
با سماجت پشت هم از تو سوالی می کنم
می نشینم سنگ خود وااا میکنم با یاد تو
چشم خیسم خیره برگلهای قالی می کنم
جای خالی تو دردی می شود بر جان من
باغزل غم را به چشمان تو حالی می کنم
تا که رویایت به افکار پریشان می رسد
چون درختی خشکم اما نونهالی میکنم،
چشم من دریاست ازدوری آغوشت ببین
با نم اشکم هوای کِشت شالی می کنم
می رسد عطر تنت از کوچه باغ خاطره
با نگاه عاشقت احساسی عالی می کنم
استکانت را دو بار از چای پر کردم ولی
نیستی جای تو را در شعر خااالی می کنم
در نبودت شکوه از یااار خیالی می کنم
گرچه میدانم جواابی نیست ازسمتت ولی
با سماجت پشت هم از تو سوالی می کنم
می نشینم سنگ خود وااا میکنم با یاد تو
چشم خیسم خیره برگلهای قالی می کنم
جای خالی تو دردی می شود بر جان من
باغزل غم را به چشمان تو حالی می کنم
تا که رویایت به افکار پریشان می رسد
چون درختی خشکم اما نونهالی میکنم،
چشم من دریاست ازدوری آغوشت ببین
با نم اشکم هوای کِشت شالی می کنم
می رسد عطر تنت از کوچه باغ خاطره
با نگاه عاشقت احساسی عالی می کنم
استکانت را دو بار از چای پر کردم ولی
نیستی جای تو را در شعر خااالی می کنم
۲۶.۵k
۲۷ خرداد ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.