My vampire partner part : 20
خون آشام ها میتوانن به هر مکانی که قبلا در آن بوده اند، تلپورت کنند
قویتر ها حتی میتوانند دیگران را نیز با خود تلپورت کنند و فقط نیرویی شرورانه میتواند جلویشان را بگیرد
آنیکا خواسته بود تا اِما یاد بگیرد که چطور اینکار را انجام دهد
اِما با سخت ترین تلاش هایش شکست خورده و دلسرد شده بود و دیگر بدنبالش نرفت
وقتی اِما توانست از بین دستانش خارج شود محتاطانه نشست از روی تخت بیرون رفت و نگاه اجمالی به او انداخت
دوباره از اینکه او چقدر جذاب است شوکه شد
ناراحت بود که از این خوشش می آید
ناراحت بود که نمیتواند بیشتر از این در مورد خودش و حتی در مورد او بیاموزد
درست وقتی که چرخید دستان بزرگ مرد دور کمرش پیچید و او را روی تخت برگرداند و بار دیگر او را در آغوش گرفت
داشت باهام بازی میکرد
_ نمیتونی ازم فرار کنی
پشتش را به سینه اش فشار داد
_ فقط عصبانیتمو تحریک میکنی
حتی با اینکه چشمانش برق میزد ولی آنها بسته بنظر میرسیدند جوری رفتار میکرد که انگار هنوز خواب است...شبیه یک خوابگرد
+ نه نمیخواستم..ع..عصبانیت کنم
با نفس لرزانی گفت : + فقط میخواستم برم
_ میدونی تا حالا چند تا خونآشامو کشتم؟
جیمین جوری زمزمه زمزمه کرد که انگار حرفش را نادیده گرفته و یا اصلا نشنیده
+ نه
کنجکاو بود که واقعا او را میبیند
_ هزاران خون آشامو کشتم برای سرگرمی به شکارشون میرفتم و تا پناهگاهشون تعقیبشون میکردم
با انگشت تیره اش دور گردن اِما خط فرضی کشید
_ و با یبار کشیدن پنجه هام رو گلوشون گردنشونو قطع میکردم حتی قبل از اینکه بیدار بشن
لب هایش درست جایی که روی گردنش خط فرضی کشیده بود را لمس کرد که باعث لرزشش شد
_ میتونم به راحتی نفس کشیدن تورو بکشم
صدایش به اندازه ی یک زمزمه پایین آمد، مثل یک زمزمه ی عاشقانه ملایم بود پس با حرف های ظالمانه اش تناقض داشت
+ می..میخوای منو بکشی؟
رشته ای از موهایش را از روی صورتش کنار زد
_ هنوز تصمیمی نگرفتم قبل از تو برای کشتن هیچ خون آشامی حتی یک ثانیه تردید نمیکردم
با بخاطر داشتن این که چه موجودیست باعث شد در این موقعیت بلرزد
+ وقتی از این ابهام بیرون بیام.....وقتی این جنون از بین رفت، اگه هنوزم باور داشته باشم ، تو چیزی که فکر میکنم هستی...کی میدونه؟
_ من چی هستم؟
جیمین مچش را گرفت و دستش را روی آ*ل*ت برهنه اش گذاشت
_ حس میکنی چقدر سختم میدونی تنها دلیلی که الان درونت نیستم بخاطر اینه که ضعیفم نه به این خاطر که نگران توام
بسیار کوتاه چشمانش را از شرم بست و دستش را زیر فشار دست او نگه داشت تا بالاخره مرد او را رها کرد
+ از این طریق بهم صدمه میزنی؟
های گایز من اومد بعد از چند روز اینم از پارت جدید لایک و کامنت بزارید حمایت کنید یادتون نره
قویتر ها حتی میتوانند دیگران را نیز با خود تلپورت کنند و فقط نیرویی شرورانه میتواند جلویشان را بگیرد
آنیکا خواسته بود تا اِما یاد بگیرد که چطور اینکار را انجام دهد
اِما با سخت ترین تلاش هایش شکست خورده و دلسرد شده بود و دیگر بدنبالش نرفت
وقتی اِما توانست از بین دستانش خارج شود محتاطانه نشست از روی تخت بیرون رفت و نگاه اجمالی به او انداخت
دوباره از اینکه او چقدر جذاب است شوکه شد
ناراحت بود که از این خوشش می آید
ناراحت بود که نمیتواند بیشتر از این در مورد خودش و حتی در مورد او بیاموزد
درست وقتی که چرخید دستان بزرگ مرد دور کمرش پیچید و او را روی تخت برگرداند و بار دیگر او را در آغوش گرفت
داشت باهام بازی میکرد
_ نمیتونی ازم فرار کنی
پشتش را به سینه اش فشار داد
_ فقط عصبانیتمو تحریک میکنی
حتی با اینکه چشمانش برق میزد ولی آنها بسته بنظر میرسیدند جوری رفتار میکرد که انگار هنوز خواب است...شبیه یک خوابگرد
+ نه نمیخواستم..ع..عصبانیت کنم
با نفس لرزانی گفت : + فقط میخواستم برم
_ میدونی تا حالا چند تا خونآشامو کشتم؟
جیمین جوری زمزمه زمزمه کرد که انگار حرفش را نادیده گرفته و یا اصلا نشنیده
+ نه
کنجکاو بود که واقعا او را میبیند
_ هزاران خون آشامو کشتم برای سرگرمی به شکارشون میرفتم و تا پناهگاهشون تعقیبشون میکردم
با انگشت تیره اش دور گردن اِما خط فرضی کشید
_ و با یبار کشیدن پنجه هام رو گلوشون گردنشونو قطع میکردم حتی قبل از اینکه بیدار بشن
لب هایش درست جایی که روی گردنش خط فرضی کشیده بود را لمس کرد که باعث لرزشش شد
_ میتونم به راحتی نفس کشیدن تورو بکشم
صدایش به اندازه ی یک زمزمه پایین آمد، مثل یک زمزمه ی عاشقانه ملایم بود پس با حرف های ظالمانه اش تناقض داشت
+ می..میخوای منو بکشی؟
رشته ای از موهایش را از روی صورتش کنار زد
_ هنوز تصمیمی نگرفتم قبل از تو برای کشتن هیچ خون آشامی حتی یک ثانیه تردید نمیکردم
با بخاطر داشتن این که چه موجودیست باعث شد در این موقعیت بلرزد
+ وقتی از این ابهام بیرون بیام.....وقتی این جنون از بین رفت، اگه هنوزم باور داشته باشم ، تو چیزی که فکر میکنم هستی...کی میدونه؟
_ من چی هستم؟
جیمین مچش را گرفت و دستش را روی آ*ل*ت برهنه اش گذاشت
_ حس میکنی چقدر سختم میدونی تنها دلیلی که الان درونت نیستم بخاطر اینه که ضعیفم نه به این خاطر که نگران توام
بسیار کوتاه چشمانش را از شرم بست و دستش را زیر فشار دست او نگه داشت تا بالاخره مرد او را رها کرد
+ از این طریق بهم صدمه میزنی؟
های گایز من اومد بعد از چند روز اینم از پارت جدید لایک و کامنت بزارید حمایت کنید یادتون نره
- ۱۵.۵k
- ۲۱ فروردین ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۸)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط