My vampire partner part : 19

عقب رفت تا نگاهش را از نوک پایش تا شکاف توری بین ران هایش و بالاخره تا روی سینه اش که آنهم توری بود بگرداند
از تو توی لباس ابریشمی خوشم میاد
صدایش غرش عمیقی به همراه داشت
نگاهش مثل لمسش قوی بود و حتی بعد از همه ی چیز هایی که اتفاق افتاده بود ، بدنش ، بدنش پاسخ میداد.
به او پوزخندی زد
خودش این رو میدونست
گونه های اِما سرخ شد و نگاهش را گرفت
_ حالا برو به تختت
+ من با تو نمیخوابم
_ ما قراره بریم به تخت من خستم و فکر میکنم زود خوابمون ببره ولی اگه تو ایده ی دیگه ای داری.....
اِما همیشه کنجکاو بود که خوابیدن با شخص دیگری چگونه است
هرگز چنین چیزی را تجربه نکرده بود، هرگز بیشتر از لحظه ای کوتاه پوست کسی را مقابل پوست خودش حس نکرده بود
وقتی جیمین او را به تخت برد و او را از پشت به بدنش چسباند ، اما از اینکه چقدر گرم است شوکه شد
بدنش که بخاطر گرسنگی بیرنگ و سرد شده بودکم کم گرم شد
مجبور بود اعتراف کند که این نزدیکی ناآشنا....عالیست
موهای پایش پاهای او را قلقلک میداد و در حالی که میخوابید لب هایش به گردن او فشرده میشد
حتی میتوانست تپش قوی قلبش را روی پشتش حس کند
او بالاخره جذابیت این موضوع را درک کرد و درک کرد باید چکاری انجام بدهد
تعجب کرد که چرا بعضی ها همخواب نمیخواهند
مرد جواب بسیاری از سوالات و اثبات بسیاری از خواب های مخفی او بود و هنوز هم میتوانست به راحتی او را بکشد
ابتدا چنان بسختی او را به سینه اش فشار داد که تمام انرژی اش را گرفت تا فریاد نزند
اِما فکر نمیکرد که دلیل محکم نگه داشتنش این باشد که بخواهد به او صدمه بزند.....اگر چنین نیتی داشت میتوانست فقط او را بزند
پس از نیاز بدیهی مرد به در آغوش کشیدن او ، گیج شد
حالا او بالاخره خوابیده بود نفس هایش یکنواخت و آرام شده بود
با ذخیره ی ناچیز شجاعتش ، ذره به ذره ، جوری که بیشتر از یک ساعت بنظر میرسید موفق شد دستان مرد را از دور خودش باز کند.
فقط اگر میتوانست طی الارض کند، براحتی میتوانست فرار کند...ولی اگر میتوانست همان اول هرگز توسط مرد اسیر نمیشد
آنیکا به اِما گفته بود که طی الارض ، بين هورد ، وسيله ی سفر و طی مسیر است.

های گایز اینم از پارت جدید لایک و کامنت بزارید حمایت کنید یادتون نره
برای پارت هدیه لایک هاتون بالای 30 باشه
دیدگاه ها (۲۷)

My vampire partner part : 20

My vampire partner part : 21

My vampire partner part : 18

My vampire partner part : 17

( گناهکار ) ۹۴ part شاید از قلب نازوک و شکننده اش بود قلبی ک...

چپتر ۴ _ شعله ای در دلروزها برای لیندا مثل قفسی بسته بود.زند...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط