ما چون ز دری پای کشیدیم کشیدیم

ما چون ز دری پای کشیدیم کشیدیم
امید ز هر کس که بریدیم، بریدیم

دل نیست کبوتر که چو برخاست نشیند
از گوشهٔ بامی که پریدیم، پریدیم ...

- وحشی بافقی🌱
دیدگاه ها (۰)

.هر انسانی سزاوار این است که حداقل یک دوست داشته باشد ،که بت...

من زود خط می‌کشم،دور آدم‌هاموقعیت‌هامکان‌هاو اتفاقاتی، که مر...

سال رو به پایان است، از بهاری به تابستانی و به پائیزی و به ز...

بهار می‌شود دوباره/ و جوانه‌ها سبز می‌شوند و ریشه‌ها به آب م...

نه ز پای می نشیند نه قرار می پذیرددل آتشین من بین که به موج ...

همچو من وصل تو را هیچ سزاواری هست؟یا چو من هجر تو را هیچ گرف...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط