ای کاش خنده دوره کند عالمِ تو را
ای کاش خنده دوره کند عالمِ تو را
هرگز نیاید آنکه ببینم غَمِ تو را
در نزد من بخند که جز خنده چاره نیست
من از بَرَم ظرائف و پیچ و خَمِ تو را
وصل است زندگی به نفس های گرم تو
حتما مسیح داشته با خود دمِ تو را
قُلّه نداشت تاج سر و من به عشق تو
رفتم به تارَکَش بزنم پرچمِ تو را
تو فصل دیگری که به تقویم ها نبود
خواهانم از فصول جهان مُوسَمِ تو را
دستان من پس از گذر سال ها هنوز
آغشته است عطرِ گُلِ رز تو را
هرگز نیاید آنکه ببینم غَمِ تو را
در نزد من بخند که جز خنده چاره نیست
من از بَرَم ظرائف و پیچ و خَمِ تو را
وصل است زندگی به نفس های گرم تو
حتما مسیح داشته با خود دمِ تو را
قُلّه نداشت تاج سر و من به عشق تو
رفتم به تارَکَش بزنم پرچمِ تو را
تو فصل دیگری که به تقویم ها نبود
خواهانم از فصول جهان مُوسَمِ تو را
دستان من پس از گذر سال ها هنوز
آغشته است عطرِ گُلِ رز تو را
۷.۸k
۰۳ اردیبهشت ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.