Drunk مست

Drunk مست
Pt 10( the last part)
زنگ زدم به جی هوپ و باهاش صحبت کردم. میخواست برگرده اما میترسید یونگی نخوادش. اما راضی شد.
قرار شد شب کوک شام بیاد اینجا و بعد شام بریم. اما قرار بود یه مهمون ناخونده براس یونگی بیاد که قطعا خوشحال میشد.
شب:
داشتیم ظرف های شام رو جمع میکردیم که در زده شد. کوک در رو باز کرد که با صحنه ای خشکش زد. دوست قدیمیش. هم رو بغل کردن که یونگی هم اومد. از تعجب بهش شوک وارد شده بود. پرید بغل جی هوپ. بیبیش برگشته بود. حالا دیگه من میتونستم برم. هم اون، هم من تونستیم به عشق واقعیمون برسیم.
برگشتیم خونه. بالاخره. بعد از چیدن وسایل هام، رفتم پیش کوک.
جیمین ـ کوک؟
کوک ـ جانم ددی؟
جیمین ـ چکار کنم. من مست بودم و اونشب با یونگی....
کوک ـ اشکال نداره. مایل هستی جبرانش کنی؟
جیمین ـ چجوری؟
کوک ـ اینجوری (لبخند شیطون و اشاره به فلان جای قشنگش)
جیمین ـ نههههههه (خنده)
ادمین ویو:
بله. بالاخره رسیدن به هم. دوباره.
جیمین رسید به آغوش گرم مورد علاقش. اما به یونگی فکر میکرد. چون از هم جدا شدن دلیلش این نبود که هم رو ندیدن. یه اکیپ فوق العاده ۴ نفره شدن. برای... همیشه

♡ پایان ♡