هر لحظه دل مسافر بر جمکران شود
هر لحظه دل مسافر بر جمکران شود
باز هر سفر گذشت و تو آقا نیامدی
سال ها ز پشت یکدگر آیند و می روند
صبرم ز حد گذشت و تو آقا نیامدی
امّید زنده بودنم آن وصل روی توست
جانم ز لب گذشت و تو آقا نیامدی
ترس از ندیدنت به غم اکبرم رساند
کار از جنون گذشت و تو آقا نیامدی
از فرط دوریَت همه دم دیده پر نم است
اشکم زخون گذشت و تو آقا نیامدی
در راه تو زجان و دلم مایه می نهم
آب از سرم گذشت و تو آقا نیامدی
ترک از تعلقات جهان می نموده ام
دل از جَنان گذشت و تو آقا نیامدی
غایت به زندگی من آن وصل کوی توست
این عمر من گذشت و تو آقا نیامدی
سلام آقای دلسوز و مهربانم
آقا خجالت می کشم در پیشگاه شما حرفی بزنم، چون میدانم آنطور که باید به فکر شما نبودم و به فکر متعلقات دنیایی بودم
خجالت می کشم چون با اینکه میدانم مهر پایان بر تمام مشکلات فقط ظهور انسان ساز شما هست فقط زمانی از شما یاد می کنم که گرفتار امور دنیایی هستم
خجالت می کشم چون با اینکه میدانم شیعه زمینه ساز ظهور هست ولی نشسته ام و فقط به مشکلات زمینی خودم گرفتار شده ام و کار با امر مقدس ظهور ندارم چون فراموش کرده ام این بلاها بهانه ای است که خداوند فقط می خواهد شما و مهربانی شما را به یاد من بیاورد
آقا شرمنده ام که صدای هل من ناصر ینصرنی شما را شنیده ام ولی کاری نکردم
آقا شرمنده ام که زمزمه های شیطان لعین در من رخنه کرده است و مرا غرق دنیای پر از سراب کرده است
آقا شرمنده ام که فراموش کرده ام که تمام خیر و برکت در وجود شماست ولی در این دنیای فانی به دنبال آن می گردم
آقا من تو خودت برای ظهورت دعا بکن و مرا از فریب دنیا نجات بده
باز هر سفر گذشت و تو آقا نیامدی
سال ها ز پشت یکدگر آیند و می روند
صبرم ز حد گذشت و تو آقا نیامدی
امّید زنده بودنم آن وصل روی توست
جانم ز لب گذشت و تو آقا نیامدی
ترس از ندیدنت به غم اکبرم رساند
کار از جنون گذشت و تو آقا نیامدی
از فرط دوریَت همه دم دیده پر نم است
اشکم زخون گذشت و تو آقا نیامدی
در راه تو زجان و دلم مایه می نهم
آب از سرم گذشت و تو آقا نیامدی
ترک از تعلقات جهان می نموده ام
دل از جَنان گذشت و تو آقا نیامدی
غایت به زندگی من آن وصل کوی توست
این عمر من گذشت و تو آقا نیامدی
سلام آقای دلسوز و مهربانم
آقا خجالت می کشم در پیشگاه شما حرفی بزنم، چون میدانم آنطور که باید به فکر شما نبودم و به فکر متعلقات دنیایی بودم
خجالت می کشم چون با اینکه میدانم مهر پایان بر تمام مشکلات فقط ظهور انسان ساز شما هست فقط زمانی از شما یاد می کنم که گرفتار امور دنیایی هستم
خجالت می کشم چون با اینکه میدانم شیعه زمینه ساز ظهور هست ولی نشسته ام و فقط به مشکلات زمینی خودم گرفتار شده ام و کار با امر مقدس ظهور ندارم چون فراموش کرده ام این بلاها بهانه ای است که خداوند فقط می خواهد شما و مهربانی شما را به یاد من بیاورد
آقا شرمنده ام که صدای هل من ناصر ینصرنی شما را شنیده ام ولی کاری نکردم
آقا شرمنده ام که زمزمه های شیطان لعین در من رخنه کرده است و مرا غرق دنیای پر از سراب کرده است
آقا شرمنده ام که فراموش کرده ام که تمام خیر و برکت در وجود شماست ولی در این دنیای فانی به دنبال آن می گردم
آقا من تو خودت برای ظهورت دعا بکن و مرا از فریب دنیا نجات بده
۳.۴k
۲۹ اسفند ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.