پارت۱۰

ا:رفتم بیرون دیدم مامان و بابام رفتن و مرینت نشسته توی حال. سلام مرینت
م:سلامد
بعد خوردن نهار
ا:هی مرینت
م:بله ادرین
ا:میای بریم بیرون؟با چنتا از دوستام؟
م:اره خیلی حوصلم سر رفته
ادمین:خب زیرشو کم کن😂ببخشید بریم ادامه ی داستان
ا:پس حاضر شو
بعد حاظر شدن
مرینت یک هودی مشکی و یک شلوار لی پاره با نیم بوت های مشکی پوشید
و ادرین هم یک تیشرت استین کوتاه مشکی با یک شلوار لی پوشید
دیدگاه ها (۰)

ا:اماده شدم و رفتم کنار ماشین وایستادم تا مری یادم:رفتم دیدم...

پارت۱۲

اولین اموزش پیج

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط