قبلاً هرکی اشنا، دوست ، فامیل ، رفیق ، یه چیزی میگفتن حرف
قبلاً هرکی اشنا، دوست ، فامیل ، رفیق ، یه چیزی میگفتن حرفی میزدن ، من همیشه اینجوری بودم ، طرف ناراحت بود :( باش عزیزم درک میکنم میفهممت واقعا سخته معلومه ادم ناراحت میشه و... )
خوشحال بود خوشحال بودم ، شدم . عصبانی بود بودم ، شدم . ناراحت بود ناراحت شدم . روز ها گذشت دقیقا وقتی من بهشون نیاز داشتم کم کم همه رفتن . چه دوست ، چه رفیق ، چه اشنا ، چه خونوادم. خلاصه از اخرین باری که به یکی اعتماد کردم خیلی میگذره . الان هر وقت توی تنهایی هاشون یادم میوفتن و تو ناراحتی هاشون میان بم پی ام میدن و زنگ میزنن میان دیدنم و برای وقتی که من بهشون نیاز داشتم بهونه میارن و از من انتظار دارن که درکشون کنم این جلمه هه همینجوری مدام تو ذهنم میچرخه و تکرار میشه ( از نسیه دادن معذوریم حتی شما دوست عزیز) فقط به جای نسیه این جمله هه میاد تو ذهنم ( از درک کردن و اعتماد کردن معذوریم حتی شما دوست عزیز :)
خوشحال بود خوشحال بودم ، شدم . عصبانی بود بودم ، شدم . ناراحت بود ناراحت شدم . روز ها گذشت دقیقا وقتی من بهشون نیاز داشتم کم کم همه رفتن . چه دوست ، چه رفیق ، چه اشنا ، چه خونوادم. خلاصه از اخرین باری که به یکی اعتماد کردم خیلی میگذره . الان هر وقت توی تنهایی هاشون یادم میوفتن و تو ناراحتی هاشون میان بم پی ام میدن و زنگ میزنن میان دیدنم و برای وقتی که من بهشون نیاز داشتم بهونه میارن و از من انتظار دارن که درکشون کنم این جلمه هه همینجوری مدام تو ذهنم میچرخه و تکرار میشه ( از نسیه دادن معذوریم حتی شما دوست عزیز) فقط به جای نسیه این جمله هه میاد تو ذهنم ( از درک کردن و اعتماد کردن معذوریم حتی شما دوست عزیز :)
۲۱.۴k
۰۶ فروردین ۱۴۰۱
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.