با یه دختر بچه حرف میزدم تقریبا ۱۲ ساله بود
با یه دختر بچه حرف میزدم تقریبا ۱۲ ساله بود
صداش خیلییی قشنگ بود
گفتم وای خدا صدات چقدر قشنگه ماشاءالله ماشاءالله
هر بار که از صداش تعریف میکردم کنار جملم یه ماشاءالله هم میزاشتم
یهو برگشت گفت مرسی از تعریفت چشمم نزنی یه وقت!
ازین رک بودنش خشکم زد :|
ولی بیشتر به دلم نشست
صداش خیلییی قشنگ بود
گفتم وای خدا صدات چقدر قشنگه ماشاءالله ماشاءالله
هر بار که از صداش تعریف میکردم کنار جملم یه ماشاءالله هم میزاشتم
یهو برگشت گفت مرسی از تعریفت چشمم نزنی یه وقت!
ازین رک بودنش خشکم زد :|
ولی بیشتر به دلم نشست
۷.۰k
۲۰ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.