اجوما درو باز کرد بادیگارد ماشینم و پارک کرد و رفتم تو جن

اجوما درو باز کرد بادیگارد ماشینم و پارک کرد و رفتم تو جنی با سرعت اومد طرفم
جنی : چه زود اومدی برام پاستیل خریدی ؟
لیسا : برو کنار
جنی : چرا اذیت میکنی جوابمو بده
لیسا : ...
جنی : هی باهام قهری ؟ مگه چیکار کردم ؟ کار اشتباهی کردم ؟
لیسا رفت و نشست روی مبل
و دستش و گذاشت رو شقیقه هاش و مالش داد
لیسا : اجوما *داد*
ویو جنی
چرا اینجوری میکرد جواب نمیداد
حتما پاستیلم نخریده وایستاده بودم که یهو داد زد اجوما و اجوما سریع اومد
اجوما : بله خانوم *ترسیده*
لیسا : غذا امدست ؟
اجوما : بله رییس
لیسا : خوبه جنی رو ببر سر میز غذا خوری و غذاش بده تا بخوره بعدم حموم اتاق منو اماده کن و غذام و بزار تو یخچال
اجوما : بله رییس
خلاصه اجوما جنی رو برد سر میز غذاخوری و غذاش رو داد
ویو جنی بودیم 😪
خیلی میترسیدم ازش از این رفتارش اگه دیگه دوستم نداشته باشه چی اگه ولم کنه چی من کسی رو ندارم اون منو از دست کتک چندنفر نجات که بهشون قرض داشتم بعد منو برد پیش خودش اگه دوباره ولم کنه چی
بعد از اینکه غذامو خوردم رفتم تو اتاق دیدم از حموم صدای اب میاد رفتم تو رختکن حموم و در زدم و درو باز کردم لیسا با اخم تو وان نشسته بود با اون بدن
مامی تورش محوش شدم
لیسا : چی میخوای ؟ اگه پاستیل میخوای برو به بادیگارد بگو
رفتم و کنار وان نشستم
جنی : دیگه دوستم نداری ؟ میخوای ولم کنی ؟
اره ؟
لیسا : اگه اومدی چرت و پرت بگی برو بیرون
جنی : این یعنی دوستم نداری ؟ *بغض*
لیسا : من همچین حرفی نزدم
جنی : شاید برا تو چرت و پرت باشه شاید تو دوستم نداشته باشی و انداختنم از این خونه به بیرون برات مثل اب خوردن باشه ولی برا من چرت و پرت نیست من دوست دارم نمیخوام ازت جداشم اگه من و بندازی بیرون جایی ندارم برم و تو خیابونا زندگی میکنم و دوباره قراره زیر کتکای کسایی که پول قرض میکنم قرار بگیرم*گریه*
لیسا : برو بیرون حوصلتو ندارم
جنی : که اینطوریاست *گریه *
لیسا : اره اینطوریاست
ویو جنی
لیسا رفت و من یهو دلم تیر کشید هموز بهش نگفته بودم که ازش بچه دارم اومدم بیرون دیدم لیسا نیست تصمیم گرفتم از پله ها بیام پایین که سرم داشت گیج میرفت و یهو رفتم ‌تو خاموشی و حس کردم تو هوا معلق شدم چشام و باز کردم که دیدم تو تخت بیمارستانم وخواستم بلندشم که دلم تیر کشید
ویو لیسا
از وان اومدم بیرون لباس پوشیدم و سوار لامبورگینیم شدم در حیاط و بازشد و با بیشترین سرعت زدم بیرون ۲ ساعت همینحوری تو خیابونا گشتم و هی جریمه پشت جریمه پیامک میشد به گوشیم و اینبار دیگه تصمیم گرفتم برم خونه رفتم خونه نه بادیگاردی بود نه اجوما بود نه جنی دروغ چرا بدجور نگران شدم رفتم بیرون تو حیاط همه جارو دنبال بقیه گشتم ولی انگار اب شده بودن رفته بودن تو زمین
دیدگاه ها (۴)

زودی رفتم سوار ماشین شدم و هرجارو بگی گشتم حتی گوشی هاشونم ب...

...

جنلیسا ☆ویو لیسا صبح با صدای زنگ گوشیم چشام و باز کردم و زو...

سیلام بچه ها ببخشید این مدت نبودم گوشیم و عوض کردم و نمیتونس...

بیب من برمیگردمپارت :73+ جونگکوک کجا داری میری منو تنها نزار...

عشق‌ممنوعه

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط