وقتی کریسمس رو با اکس روانیت...
P6
کوک سردترین عشق شکلاتی؟
ا.ت اره...کلمه ای که تو قلبم ازت توصیف میشه
کوک: سرد ترینش برا چیه
ا.ت: برا اینه که خیلی کله شقی و حواب سر بالا میدی
کوک: شکلاتی؟!
ا.ت: چون تو من تو این دنیا مزه کاکائو رو از تمام مزها بیشتر دوست دارم و تو برام به اندازه همین شکلات خوشمزه و تو قلبم تکی
کوک: اووووووو چقدر دوستم داری شیطون
نیشگون ازم گرفت و بیجنبهای زیر لب گفت و تو چشمام نگاه کرد
ا.ت: بپوشش
کوک: عااااا...من شونم درد میکنه دستم عقب نمیره تو برام میبندی؟
سری تکون داد و زنجیر رو گرفت
ا.ت ویو
روی پنجه پاهام ایستادم اما قدم بهش نرسید و خنده زیر پوستی کوک رو دیدم که یکم قدشو کم کرد و زنجیر رو به گردنش بستم و نگاهش کرد
ا.ت: جدی بهت میاد
کوک: دختر تو هواست نیست کجایی نه؟تو خونه یه پسر....چیکار میکنی؟!
به قدم عقب رفتم که امد جلو
کوک: نمیترسی؟
ا.ت: چون تویی...نه
کوک: واقعا!
یهو براید بغلم کرد و بردم اتاق خوابش...نباید...اما...میترسیدم جدی میترسیدم
زبونم بند آمده بود چون کوک انگار منتظر بود تمام احساسمو بزارم بعد بخواد کاری کنه....انداختم روتخت و روم خیمه زد که بهتر بگم چنبره بود....سرشو کرد تو گردنم و شروع کرد ریز بوسیدن...حرفی نمیزدم چون نمیتونستم حس میکردم بلد نیستم چطوری حرف بزنم...میترسم چون این منو یاد..یاد ...
کوک به سمت گوش ا.ت رفت و ا.ت هی بیشتر میترسید کاملا بدنش لمس بود تکون نمیخورد حرف نمیزد اما قطره اشک از گوشه چشمم به سمت پایین و به گوشش رسید و همین با عث شد کوک با یه لبخند ملیح سرشو بالا بیاره
ا.ت ویو
من یاد اون زمان میفتم!وقتی که کوک کسی رو میزد و منو غرق بوسه میکرد...بوسهای ترتیب خاص داشتن و این ترتیب همونه و این لبخند...این لبخند....با قبلیا مو نمیزنه...ک..کمک
ا.ت حس میکرد تو خلاء سیر میکنه انگار نه انگار که شارهای دور و برشه نفس برده بود که کوک نزدیکش شد و لبخندشو بیشتر کش داد
کوک: ممنون این گردنبندو...از جونم بیشتر دوست دارم
ا.ت به خودش امد و چک محکمی زد تو گوش کوک و قبل از اینکه کوک از شک در بیاد از تخت رفت پایین و شروع کرد از پلها پایین رفتن پله ۸_۹ که بود صدای کوک امد که پشت هم اسمشو میگفت
ا.ت: میترسم میترسم(اروم)
سرعتشو زیاد کرد که یهو از پلها افتاد
ا.ت: اخخخخ
کوک: ا.ت! ا،تتتتتتتتت خوبییی؟؟؟
ا.ت ویو
با دیدنش که میاد سمتم دستپاچه پا شدم حس کردم چیزی تو پام رفت اما اهمیت ندارم قبل از رسیدنش گوشیم و کافشنمو برداشتم تا امد بگیرم از خونه زدم بیرون با تمام سرعت میدویدم حس میکردم اگه بگیرم باز اون بوسه ها و یه چک و یه تنبیه...روال عادی اون بود....پام بد میسوخت اما میدویم یه لحظه برگشتم و دیدم جای رد پاهام قرمزه...اگه منو اینجوری پرداخته چی؟
استینمو پاره کردم و بستم دور...
۳۰🌚💋❤️چطور بود؟
کوک سردترین عشق شکلاتی؟
ا.ت اره...کلمه ای که تو قلبم ازت توصیف میشه
کوک: سرد ترینش برا چیه
ا.ت: برا اینه که خیلی کله شقی و حواب سر بالا میدی
کوک: شکلاتی؟!
ا.ت: چون تو من تو این دنیا مزه کاکائو رو از تمام مزها بیشتر دوست دارم و تو برام به اندازه همین شکلات خوشمزه و تو قلبم تکی
کوک: اووووووو چقدر دوستم داری شیطون
نیشگون ازم گرفت و بیجنبهای زیر لب گفت و تو چشمام نگاه کرد
ا.ت: بپوشش
کوک: عااااا...من شونم درد میکنه دستم عقب نمیره تو برام میبندی؟
سری تکون داد و زنجیر رو گرفت
ا.ت ویو
روی پنجه پاهام ایستادم اما قدم بهش نرسید و خنده زیر پوستی کوک رو دیدم که یکم قدشو کم کرد و زنجیر رو به گردنش بستم و نگاهش کرد
ا.ت: جدی بهت میاد
کوک: دختر تو هواست نیست کجایی نه؟تو خونه یه پسر....چیکار میکنی؟!
به قدم عقب رفتم که امد جلو
کوک: نمیترسی؟
ا.ت: چون تویی...نه
کوک: واقعا!
یهو براید بغلم کرد و بردم اتاق خوابش...نباید...اما...میترسیدم جدی میترسیدم
زبونم بند آمده بود چون کوک انگار منتظر بود تمام احساسمو بزارم بعد بخواد کاری کنه....انداختم روتخت و روم خیمه زد که بهتر بگم چنبره بود....سرشو کرد تو گردنم و شروع کرد ریز بوسیدن...حرفی نمیزدم چون نمیتونستم حس میکردم بلد نیستم چطوری حرف بزنم...میترسم چون این منو یاد..یاد ...
کوک به سمت گوش ا.ت رفت و ا.ت هی بیشتر میترسید کاملا بدنش لمس بود تکون نمیخورد حرف نمیزد اما قطره اشک از گوشه چشمم به سمت پایین و به گوشش رسید و همین با عث شد کوک با یه لبخند ملیح سرشو بالا بیاره
ا.ت ویو
من یاد اون زمان میفتم!وقتی که کوک کسی رو میزد و منو غرق بوسه میکرد...بوسهای ترتیب خاص داشتن و این ترتیب همونه و این لبخند...این لبخند....با قبلیا مو نمیزنه...ک..کمک
ا.ت حس میکرد تو خلاء سیر میکنه انگار نه انگار که شارهای دور و برشه نفس برده بود که کوک نزدیکش شد و لبخندشو بیشتر کش داد
کوک: ممنون این گردنبندو...از جونم بیشتر دوست دارم
ا.ت به خودش امد و چک محکمی زد تو گوش کوک و قبل از اینکه کوک از شک در بیاد از تخت رفت پایین و شروع کرد از پلها پایین رفتن پله ۸_۹ که بود صدای کوک امد که پشت هم اسمشو میگفت
ا.ت: میترسم میترسم(اروم)
سرعتشو زیاد کرد که یهو از پلها افتاد
ا.ت: اخخخخ
کوک: ا.ت! ا،تتتتتتتتت خوبییی؟؟؟
ا.ت ویو
با دیدنش که میاد سمتم دستپاچه پا شدم حس کردم چیزی تو پام رفت اما اهمیت ندارم قبل از رسیدنش گوشیم و کافشنمو برداشتم تا امد بگیرم از خونه زدم بیرون با تمام سرعت میدویدم حس میکردم اگه بگیرم باز اون بوسه ها و یه چک و یه تنبیه...روال عادی اون بود....پام بد میسوخت اما میدویم یه لحظه برگشتم و دیدم جای رد پاهام قرمزه...اگه منو اینجوری پرداخته چی؟
استینمو پاره کردم و بستم دور...
۳۰🌚💋❤️چطور بود؟
۱.۹k
۲۳ آذر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.