وقتی که رو بچه حساسه و بخاطرش دعواتون میشه...

p_three_last

جیهوپ کمی از ا.ت دور شد..اما همچنان نزدیکش بود
ا.ت: هیچی عزیزم داشتیم صحبت میکردیم
سولین: پس اون صداهای جیغ و داد از کجا بود؟
جیهوپ: مهم نیست،حالا بیا بغل بابایی
سولین رفت تو بغل جیهوپ و رو به امیلیا.ت کرد
سولین: مامانی منو میبخشی؟(کیوت)
ات: آره فداتشم،چطور میتونم دختر کیوتمو نبخشم؟
سولین: عاشقتم مامانی(ذوق)
جیهوپ: پس من چی؟ هوم؟ ای دختر کوچولو شیطون
سولین: عاشق شمام هستم..اصلا عاشق جفتتونم
ا.ت: مامان قربونت بره..
جیهوپ:ایندفعه چون سولیا اومد ازت میگذرم،ولی دفعه بعدی هیچی نیست جلومو بگیره هااا؛چون دفعه بعدی سولین رو میفرستم خونه خواهرت،اونوقت فقط من میمونم و تو و صدای نالهات(اروم حرف زد تا سولیا نشنوه)
ا.ت:تا دفعه بعدی حالا..
جیهوپ: نگران نباش...ناله کردنات نزدیکه..(بم)
سولین: بابایی میشه بریم شهر بازی؟
جیهوپ: ولی من به پیشنهاد بهتر دارم
سولین: چی بابایی؟
جیهوپ: امشب همگی میریم خونه خالت،توام میتونی با یه یون بازی کنی..تازه میتونی شبم بمونی پیش یه یون
سولین: آخ جونننن باشه بابایی پس من میرم لباس قشنگامو بپوشم
جیهوپ: برو پرنسس خانم(بوسش کرد)
ا.ت: (توی ذهنش:ای وای بدبخت شدم..خدایا خودت به دادم برس)
جیهوپ: منتظرت هستم..خانم جانگ(توی گوش ا.ت گفت)
با تموم شدن حرفش از کنار ا.ت گذشت و چمدوناشو هم از دستش قاپید و حالا ا.ت جلو در تنها تو فکر اینکه امشب چیکار کنه مونده بود
سولین: مامان نمیای؟
ا.ت: چرا منم....
جیهوپ: نه مامان میمونه
ا.ت رو زمین زانو زد و شروع کرد دعا کردن
ا.ت: خدایا خودت میدونی این به تخت کفایت نمیکنه خودت کمکم کن

( 千ㄩ匚Ҝ丨几ᘜ Ҩㄩ乇乇几 )
اگه میتونین این متنو بخونین..معنیشم کامنت کنین در قبالش هرچی بخواین میزارم
دیدگاه ها (۳۹)

وقتی کریسمس رو با اکس روانیت...

وقتی کریسمس رو با اکس روانیت...

وقتی کریسمس رو با اکس روانیت...

__عروسک خانوم من__

دوپارتی(درخواستی).. فلیکس وقتی که..

پارت ۶

پارت ۹۸ فیک ازدواج مافیایی(پارت آخر)

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط