من از او برنمی گردم؛
من از او برنمیگردم؛
بگو تقدیر برگردد!
کسی که زود رفت،
ای کاش -حتی دیر- برگردد
چگونه میتوان برگشت از خود؟
او خود"من" بود
اگرچه لحظهی رفتن به فکر برنگشتن بود
اگرچه لحظهی رفتن مردد بود؛
اما رفت
نمیآمد به او تنها بماند؛
زود اما رفت
نمیآمد به او با من بماند؛
با من تنها
به راه افتاد اشکم لحظهی غمگین رفتنها
مرا زندانی خود کرد و رفته رفته جانم شد
جهانم شد چقدر آسان، چقدرآسان جهانم شد
چه میدانستم این زندان پر تکرار،
نامش چیست؟
جهان زندان رفتنهاست؛
ماندن در مرامش نیست
دعا کردم که برگردد، به من گفتند میآید
به نامش میرسم هر دم، زبانم بند میآید
بگو تقدیر برگردد!
کسی که زود رفت،
ای کاش -حتی دیر- برگردد
چگونه میتوان برگشت از خود؟
او خود"من" بود
اگرچه لحظهی رفتن به فکر برنگشتن بود
اگرچه لحظهی رفتن مردد بود؛
اما رفت
نمیآمد به او تنها بماند؛
زود اما رفت
نمیآمد به او با من بماند؛
با من تنها
به راه افتاد اشکم لحظهی غمگین رفتنها
مرا زندانی خود کرد و رفته رفته جانم شد
جهانم شد چقدر آسان، چقدرآسان جهانم شد
چه میدانستم این زندان پر تکرار،
نامش چیست؟
جهان زندان رفتنهاست؛
ماندن در مرامش نیست
دعا کردم که برگردد، به من گفتند میآید
به نامش میرسم هر دم، زبانم بند میآید
۳.۱k
۲۸ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.