این روزا تحملِ همه چیز سخت تر از قبله
این روزا تحملِ همه چیز سخت تر از قبله
دلم یه شونهی امن میخواد واسه گریه کردن
اونقدر گریه کنم که اشکام خشک بشن
اونقدر که آروم بشه این جنگی که تو سرمه
دیگه زورم به هیچی نمیرسه
وقتی میبُرم فقط میشینم یه گوشه زانو هامو بغل
میگیرم و میرم تو فکر...
دیگه نه سرو صدا میکنم،
نه چیزی رو میشکونم،
نه داد میزنم،
نه از خونه میزنم بیرون،
نه عصبی میشم،
فقط مثلِ یه جنازه زُل میزنم به یه گوشه
و تو فکرو خیالام غرق میشم...
دلم یه شونهی امن میخواد واسه گریه کردن
اونقدر گریه کنم که اشکام خشک بشن
اونقدر که آروم بشه این جنگی که تو سرمه
دیگه زورم به هیچی نمیرسه
وقتی میبُرم فقط میشینم یه گوشه زانو هامو بغل
میگیرم و میرم تو فکر...
دیگه نه سرو صدا میکنم،
نه چیزی رو میشکونم،
نه داد میزنم،
نه از خونه میزنم بیرون،
نه عصبی میشم،
فقط مثلِ یه جنازه زُل میزنم به یه گوشه
و تو فکرو خیالام غرق میشم...
۹.۴k
۲۹ مرداد ۱۴۰۳