دل من عادت داشت،
دل من عادت داشت،
که بماند یک جا!
به کجا؟
معلوم است!
به در خانه ی تو...
دل من عادت داشت
که بماند آنجا،
پشت یک پرده ی توری
که تو هرروز آن را به کناری بزنی...
دل من ساکن دیوار و دری،
که تو هرروز از آن میگذری...
دل من ساکن دستان تو بود...
دل من گوشه ی یک باغچه بود،
که هرروز به آن مینگری...
راستی! دل من را دیدی؟
آن را گم کردم...!
"مهدی اخوان ثالث"
e
که بماند یک جا!
به کجا؟
معلوم است!
به در خانه ی تو...
دل من عادت داشت
که بماند آنجا،
پشت یک پرده ی توری
که تو هرروز آن را به کناری بزنی...
دل من ساکن دیوار و دری،
که تو هرروز از آن میگذری...
دل من ساکن دستان تو بود...
دل من گوشه ی یک باغچه بود،
که هرروز به آن مینگری...
راستی! دل من را دیدی؟
آن را گم کردم...!
"مهدی اخوان ثالث"
e
۶.۰k
۲۷ مرداد ۱۴۰۱
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.