بنگر این سیب که بر روی زمین افتاده ست
بنگر این سیب که بر روی زمین افتاده ست
غیرت سبز درخت است چنین افتاده ست
آنکه سر سبزترین میوه ی این ناحیه بود
پای آن هرزه علف هاست،ببین افتاده است
کاش دندان زده و زخمی ِ منقار نبود
سبزرویی که چنین زرد و حزین افتاده ست
آن که در اوج به خورشید نظر می انداخت
در کنار دوسه تن سایه نشین افتاده ست
از زمانی که دچار تب رفتن شده است
روی حیثیت این قافله چین افتاده است
منم آن سیب زمین خورده که از دوری تو
به نفس های شب ِ بازپسین افتاده ست
تو چه رازی،که هر آن کس که تو را نشناسد
از نگاه همه ی اهل یقین افتاده ست
من غم انگیزترین شعر جهانم بی تو
که هم از اسب هم از باور زین افتاده ست...
#خاصترین
غیرت سبز درخت است چنین افتاده ست
آنکه سر سبزترین میوه ی این ناحیه بود
پای آن هرزه علف هاست،ببین افتاده است
کاش دندان زده و زخمی ِ منقار نبود
سبزرویی که چنین زرد و حزین افتاده ست
آن که در اوج به خورشید نظر می انداخت
در کنار دوسه تن سایه نشین افتاده ست
از زمانی که دچار تب رفتن شده است
روی حیثیت این قافله چین افتاده است
منم آن سیب زمین خورده که از دوری تو
به نفس های شب ِ بازپسین افتاده ست
تو چه رازی،که هر آن کس که تو را نشناسد
از نگاه همه ی اهل یقین افتاده ست
من غم انگیزترین شعر جهانم بی تو
که هم از اسب هم از باور زین افتاده ست...
#خاصترین
۹.۲k
۰۵ بهمن ۱۴۰۰
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.