حمیرا
#حمیرا
تو مثل رودخانهای ترکم کردی
برای همین است
گاهی ماهیهای مرده در خود پیدا میکنم
بازگشتنات،
جوانی اَست
بازنمیگردد
تو از انتهای این خیابان بیرون رفتی
و آن انتها هنوز
بر سینهی جهان سوراخ است
چرا نمیتواند برف؟
چرا نمیتواند برف
بر گذشته ببارد؟
چرا نمیتواند برف
این خیابان را ورق بزند؟
چرا
چطور
چگونه سفر کنم
تو مردهای
و فاصلهات از تمام شهرها یکیست
ماهیها به سطح آب آمدهاند
عید به سطح آب آمده است
عمق به سطح آب آمده است
و تنهاییام
در آب حل نمیشود
تو مردهای
و مرگت کوهیست
که هر چه بر آن خاک میریزم
بزرگتر میشود
تو مثل رودخانهای ترکم کردی
برای همین است
گاهی ماهیهای مرده در خود پیدا میکنم
بازگشتنات،
جوانی اَست
بازنمیگردد
تو از انتهای این خیابان بیرون رفتی
و آن انتها هنوز
بر سینهی جهان سوراخ است
چرا نمیتواند برف؟
چرا نمیتواند برف
بر گذشته ببارد؟
چرا نمیتواند برف
این خیابان را ورق بزند؟
چرا
چطور
چگونه سفر کنم
تو مردهای
و فاصلهات از تمام شهرها یکیست
ماهیها به سطح آب آمدهاند
عید به سطح آب آمده است
عمق به سطح آب آمده است
و تنهاییام
در آب حل نمیشود
تو مردهای
و مرگت کوهیست
که هر چه بر آن خاک میریزم
بزرگتر میشود
۲.۸k
۰۳ آذر ۱۴۰۰
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.