فیک جونگکوک: تاته مائه
فیکجونگکوک: تاتهمائه
part⁴⁷
" اشتباه کردم "jk
با هر کلمهای که از دهانش خارج میشد تن صداش هم پایین تر میآمد
" نمیدونم ... بخدا نمیدونم چیکار کنم ... من فقط میخوام برگردی پیشم ، میخوام همه چی مثل قبل شه "jk
و سکوت
سکوتی که جواب این همه دوری بود
بدون هیچ حرفی بدون هیچ حرکتی فقط بهم دیگه زل زده بودن
نگاهی پُر از عشق خالصانه
تمام لحظات خوش و بد از جلوی چشمانشان گذر میکرد
خاطرات تنها چیزهایی بودند که از زندگی داشتیم
در چشماش اشک حلقه بسته بود و بغض در حال پاره کردن گلوش ، با صدای آورم لب زد
" هیچی مثل قبل نمیشه "a.t
بدون حرفی دیگر اونجا رو ترک کرد
جیمین:برو دنبالش(روبه چایوون)
از مجلس بیرون رفت و اون چشم دوخته به راهی که طی میکرد
تقصیر چشمانت بود . .
چشمانی که انعکاسش مانند ماه روی برکه دلنشین و زیبا بود . .
تقصیر چشمانت بود . .
آن مرواریدهای درخشانی که مرا غرق در خود کردند . .
و در آخر مرا با هجران ترک کرده و رفته بودند . .
و گذاشتند در آتش عشق بسوزم ...
داخل ماشین نشست
سرش روی فرمون گذاشت
بغض امانش نداد و پاره شد
هنوزم دوستش داشت ، بیشتر از هر چیزی
مثل دریایی که موجش عاشق ساحل شده
من همان لیلام،مجنونم ولی عاقل شده.
در ماشین باز شد و چایوون داخل شد
چایوون: عزیزم
دست روی کمر دختر نوازش بار میکشید
چایوون نگاهشو به بیرون داد که با برادرش روبهرو شد
داشت به سمت ماشین میآمد و تهیونگ و جیمین سعی در مانع شدنش
چایوون: جونگکوک!
با شنیدن اسمش سرشو بالا آورد
نزدیک ماشین شده بود
سمت در راننده رفت و بازش کرد
از ماشین خارج شد و روبهروش ایستاد
عصبی بهش نگاه کرد و با صدای بلند غرید
" چته؟چی میخوای؟ "a.t
لب هاش روی لب های دختر قرار داد
بعد از گذشت چندثانیه ازش جدا شد
فاصلهشون به یکسانتیمتر میرسید
توی چشمان اشکیش زل زد و با صدای بَم و آروم حرف زد طوری که فقط دختر قادر به شنیدن اون صدا بود
" هر چی بگی حتی بهم فرصت ندی اخرش مال منی ، برت میگردونم "jk
از اونجا رفت
بعضی برای هم ساخته شدن ، حتی اگه هیچ وقت بهم نرسن
نویسنده:
خدای خیلی بد شد این پارت ، دیگه به بزرگی خودتون ببخشید💔😥
part⁴⁷
" اشتباه کردم "jk
با هر کلمهای که از دهانش خارج میشد تن صداش هم پایین تر میآمد
" نمیدونم ... بخدا نمیدونم چیکار کنم ... من فقط میخوام برگردی پیشم ، میخوام همه چی مثل قبل شه "jk
و سکوت
سکوتی که جواب این همه دوری بود
بدون هیچ حرفی بدون هیچ حرکتی فقط بهم دیگه زل زده بودن
نگاهی پُر از عشق خالصانه
تمام لحظات خوش و بد از جلوی چشمانشان گذر میکرد
خاطرات تنها چیزهایی بودند که از زندگی داشتیم
در چشماش اشک حلقه بسته بود و بغض در حال پاره کردن گلوش ، با صدای آورم لب زد
" هیچی مثل قبل نمیشه "a.t
بدون حرفی دیگر اونجا رو ترک کرد
جیمین:برو دنبالش(روبه چایوون)
از مجلس بیرون رفت و اون چشم دوخته به راهی که طی میکرد
تقصیر چشمانت بود . .
چشمانی که انعکاسش مانند ماه روی برکه دلنشین و زیبا بود . .
تقصیر چشمانت بود . .
آن مرواریدهای درخشانی که مرا غرق در خود کردند . .
و در آخر مرا با هجران ترک کرده و رفته بودند . .
و گذاشتند در آتش عشق بسوزم ...
داخل ماشین نشست
سرش روی فرمون گذاشت
بغض امانش نداد و پاره شد
هنوزم دوستش داشت ، بیشتر از هر چیزی
مثل دریایی که موجش عاشق ساحل شده
من همان لیلام،مجنونم ولی عاقل شده.
در ماشین باز شد و چایوون داخل شد
چایوون: عزیزم
دست روی کمر دختر نوازش بار میکشید
چایوون نگاهشو به بیرون داد که با برادرش روبهرو شد
داشت به سمت ماشین میآمد و تهیونگ و جیمین سعی در مانع شدنش
چایوون: جونگکوک!
با شنیدن اسمش سرشو بالا آورد
نزدیک ماشین شده بود
سمت در راننده رفت و بازش کرد
از ماشین خارج شد و روبهروش ایستاد
عصبی بهش نگاه کرد و با صدای بلند غرید
" چته؟چی میخوای؟ "a.t
لب هاش روی لب های دختر قرار داد
بعد از گذشت چندثانیه ازش جدا شد
فاصلهشون به یکسانتیمتر میرسید
توی چشمان اشکیش زل زد و با صدای بَم و آروم حرف زد طوری که فقط دختر قادر به شنیدن اون صدا بود
" هر چی بگی حتی بهم فرصت ندی اخرش مال منی ، برت میگردونم "jk
از اونجا رفت
بعضی برای هم ساخته شدن ، حتی اگه هیچ وقت بهم نرسن
نویسنده:
خدای خیلی بد شد این پارت ، دیگه به بزرگی خودتون ببخشید💔😥
۱۷.۳k
۲۷ خرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.