فیک جونگکوک:تاته مائه
فیکجونگکوک:تاتهمائه
parr⁴⁶
از داخل کمد لباس سیاهی انتخاب کرد
لباس بیرون آورد و به تن کرد
[(اسلاید۲: لباس ا.ت)]
سوار ماشین شد و به سمت قبرستان حرکت کرد
امروز خاکسپاری پدر جئون بود
درسته، پدر جئون!
بیماری قلبی داشت ، این بیماری اجازه بیشتر عمر کردن پدر جئون را نداد و جونشا گرفت
همه جمع شده بود ، دوست و آشنا همه و همه
کنار چایوون ایستاده بود و به هر دو(مادر جئون و چایوون) دلداری میداد
جئون هم کنار شون ایستاده بود
گریه میکردن، گریه های بیوقفه
خاکسپاری تموم شد
اون مَرد مُرد و الان زیر خاک به سر میبره
همه تسلیت میگفتن و مجلس ترک میکردن
دختر همکم کم باید اونجا رو ترکمیکرد بود یا نبود هیچ فرقی نمیکرد فقط فضای اینجا برای خفه کنده بود
از مادر جئون و چایوون خداحافظی کرد
چایوون:بمون ا.ت
" دلم میخواست ولی فضای اینجا برام خیلی خفهاَس ... میخوای تو هم باهام بیایی؟ "a.t
چایوون: نه من اینجا پیش بابام میمونم
مادر جئون: نه دختر نیازی نیست ... ا.ت ، چایوون با خودت ببر اینجا بمونه حالش بدتر میشه
چایوون: نه مامان من میمونم
دست چایوون گرفت
" بیا بریم چایوون میریم پیش نارا حالت عوض میشه "a.t
مَردی نزدیکشون آمد
مَرد: تسلیت میگم خانم جئون
مادر جئون: خیلی ممنونم که تشریف اوردین
مَرد: آقای جئون دوستم بود نمیتونستم بعد این هم سال رفاقت ولش کنم
مادر جئون: خیلی ممنونم
روبه به چایوون ، جئون و دختر کرد
مَرد: به شما تسلیت میگم به شما همینطور عروس خانم
از این کلمه شکه شده بود
چند ماهی میشد که دیگه این کلمه از یاد بُرده بود
" من... "a.t
دست جئون روی شونش نشست و مانع صحبتش شد
" خیلی ممنونم "jk
مَرد از مجلس خارج شد
دستش از روی شونش پَس زد
" بار آخرت باشه بهم دست میزنی "a.t
" طوری حرف میزنی انگار تا حالا بهت دست نزدم "jk
" الان دیگه حق نزدیک شدن بهم نداری چه برسه بخوای بهم دست بزنی ، خائن "a.t
خائن ، کلمهای که جئون از شنیدنش از زبان عشقش متنفر بود
" چرا نمیزاری برات توضیح بدم ... بعد ببخشیدن یا نبخشیدنم دست تو! "jk
" به حرفای آدمی مثل تو گوش نمیدم "a.t
" نمیتونی یه زندگی همینطوری خراب کنی "jk
" کسی که زندگی خراب کرد توعی نه من "a.t
" باشه باشه قبول من خراب کردم ولی قول میدم درستش کنم قول میدم فقط یه شانس بهم بده فقط یه فرصت ازت میخوام "jk
" فرصت میخوای؟خخخخ خنده داره ... "a.t
تن صداشو بالا بُرد
" میخوای چیو درست کنی ... هااا ... بچهای از دست رفتمو! یا خیانتی که هم شده! هاااا دقیقا میخوای چیو درست کنی ... "a.t
دست روی قفسهی سینهای جئون قرار داد و به عقب هلش داد
" هیچیو نمیتونی مثل قبل کنی حتی اگه منم بهت فرصت بدم هیچی درست نمیشه "a.t
جئون تُن صداشو بالا بُرد
parr⁴⁶
از داخل کمد لباس سیاهی انتخاب کرد
لباس بیرون آورد و به تن کرد
[(اسلاید۲: لباس ا.ت)]
سوار ماشین شد و به سمت قبرستان حرکت کرد
امروز خاکسپاری پدر جئون بود
درسته، پدر جئون!
بیماری قلبی داشت ، این بیماری اجازه بیشتر عمر کردن پدر جئون را نداد و جونشا گرفت
همه جمع شده بود ، دوست و آشنا همه و همه
کنار چایوون ایستاده بود و به هر دو(مادر جئون و چایوون) دلداری میداد
جئون هم کنار شون ایستاده بود
گریه میکردن، گریه های بیوقفه
خاکسپاری تموم شد
اون مَرد مُرد و الان زیر خاک به سر میبره
همه تسلیت میگفتن و مجلس ترک میکردن
دختر همکم کم باید اونجا رو ترکمیکرد بود یا نبود هیچ فرقی نمیکرد فقط فضای اینجا برای خفه کنده بود
از مادر جئون و چایوون خداحافظی کرد
چایوون:بمون ا.ت
" دلم میخواست ولی فضای اینجا برام خیلی خفهاَس ... میخوای تو هم باهام بیایی؟ "a.t
چایوون: نه من اینجا پیش بابام میمونم
مادر جئون: نه دختر نیازی نیست ... ا.ت ، چایوون با خودت ببر اینجا بمونه حالش بدتر میشه
چایوون: نه مامان من میمونم
دست چایوون گرفت
" بیا بریم چایوون میریم پیش نارا حالت عوض میشه "a.t
مَردی نزدیکشون آمد
مَرد: تسلیت میگم خانم جئون
مادر جئون: خیلی ممنونم که تشریف اوردین
مَرد: آقای جئون دوستم بود نمیتونستم بعد این هم سال رفاقت ولش کنم
مادر جئون: خیلی ممنونم
روبه به چایوون ، جئون و دختر کرد
مَرد: به شما تسلیت میگم به شما همینطور عروس خانم
از این کلمه شکه شده بود
چند ماهی میشد که دیگه این کلمه از یاد بُرده بود
" من... "a.t
دست جئون روی شونش نشست و مانع صحبتش شد
" خیلی ممنونم "jk
مَرد از مجلس خارج شد
دستش از روی شونش پَس زد
" بار آخرت باشه بهم دست میزنی "a.t
" طوری حرف میزنی انگار تا حالا بهت دست نزدم "jk
" الان دیگه حق نزدیک شدن بهم نداری چه برسه بخوای بهم دست بزنی ، خائن "a.t
خائن ، کلمهای که جئون از شنیدنش از زبان عشقش متنفر بود
" چرا نمیزاری برات توضیح بدم ... بعد ببخشیدن یا نبخشیدنم دست تو! "jk
" به حرفای آدمی مثل تو گوش نمیدم "a.t
" نمیتونی یه زندگی همینطوری خراب کنی "jk
" کسی که زندگی خراب کرد توعی نه من "a.t
" باشه باشه قبول من خراب کردم ولی قول میدم درستش کنم قول میدم فقط یه شانس بهم بده فقط یه فرصت ازت میخوام "jk
" فرصت میخوای؟خخخخ خنده داره ... "a.t
تن صداشو بالا بُرد
" میخوای چیو درست کنی ... هااا ... بچهای از دست رفتمو! یا خیانتی که هم شده! هاااا دقیقا میخوای چیو درست کنی ... "a.t
دست روی قفسهی سینهای جئون قرار داد و به عقب هلش داد
" هیچیو نمیتونی مثل قبل کنی حتی اگه منم بهت فرصت بدم هیچی درست نمیشه "a.t
جئون تُن صداشو بالا بُرد
۱۵.۸k
۲۷ خرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.