گاهی در گذشته فرو میروم

گاهی در گذشته فرو می‌روم
تا تکه‌ای از خودم را پیدا کنم...
اما هر بار که برمی‌گردم
افکارم سرد شده‌اند؛
مثل چای تلخی که هرگز نوشیده نشد
و هنوز عطر دلتنگی‌اش در هوا مانده است..
دیدگاه ها (۲)

امروز هم گذشت..مثل تمام روزهایی که هرگز برنگشتندو من هنوز در...

خودم را در آغوش ستاره‌ها جا گذاشتم...هنوز هم گاهی نیمه‌شب‌ها...

این جهان که نشد قرار ما جهان بعدی؛پای درخت بِه

باز هم در آغوش گذشته فرو می‌روم…راه‌ ام را میان خاطراتت گم م...

قلبم را جا گذاشتم...میان خاطراتی که هر نیمه‌شباز عمق زخم‌های...

درونم شکسته است راه که میروم صدای گوش خراش تکه هایم در درون...

زندگیِ من یک داستان تکراری بود ... همه می خواستند صدایشان را...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط