شبی در کوچه ی غربت قیامت را بپا کردم

شبی در کوچه ی غربت قیامت را بپا کردم
نشستم زیر دیواری به یادت گریه ها کردم

بساطم بود خالی تا کنم فرش قدم هایت
حریری گریه را آورده فرش جاده ها کردم

شهید ناوک نازت شدم در کار زار عشق
نشستم دست و پایت را به خون خود حنا کردم

تجلی کرد در چشمم شبی محراب ابرویت
شدم در سجده و تا نیمه های شب دعا کردم

صدای گریه ام پیچید در آفاق تنهایی
تورا از دور دست خاطرات خود صدا کردم...

دلتنگتم محبوب دلم
اما کمی هم صبوری،دیگه به پایان میرسه ایام دوری و دلتنگی...

#عاشقانه
#خاصترین
دیدگاه ها (۰)

حرفے نمے زنم بگذار نگاهت ڪنم مے دانے محبوبم! واژه ها تا ی...

عزیز دلم...... آرزوی من.....‌‌ دیشب را تا صبح بدنبالت گشتم.....

بپرس دوستم داری؟بگذار بگویم من؟شما را؟به جا نمی آورم!ولی... ...

بی قرار توام و در دل تنگم گله هاستآه بی تاب شدن، عادت کم حوص...

ظهور ازدواج )( فصل سوم ) پارت ۴۰۵ و تند بازومو از دستش کشیدم...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط