رمان رویای من
رمان رویای من
پارت ۹
ارسلان، زشته چرا گرفتی ازم
دیانا، با کلی خنده این حرف و زد یه چیزی ميگما
ارسلان ،چه باحال حرص میخورد دلم میخواست باحاش شوخی کنم پس شروع کردم از این به بعد من مراقب شما هستم
دیانا، نیستی
ارسلان، هستم
دیانا، نیستیییی
ارسلان، هستم
دیانا، نخیر دوباره خودم زدم به حال بدی سرم و گرفتم آخ سرم
ارسلان، ای وای دوباره چش شد
دیانا، رفتم تو آشپزخونه نشستم رو زمین یه لیوان درآوردم با آب آلبالو آب سرد قاتی کردم یکم میوه شستم بردم سمتش بفرمایید
ارسلان، خیلی ممنون
دیانا، خواهش میکنم نوش جان
ارسلان، بعد اینکه شربت و میوه خوردم یکم حرف زدیم بعد پاشدم که برم
دیانا، عه دارید میرید
ارسلان، بله
پارت ۹
ارسلان، زشته چرا گرفتی ازم
دیانا، با کلی خنده این حرف و زد یه چیزی ميگما
ارسلان ،چه باحال حرص میخورد دلم میخواست باحاش شوخی کنم پس شروع کردم از این به بعد من مراقب شما هستم
دیانا، نیستی
ارسلان، هستم
دیانا، نیستیییی
ارسلان، هستم
دیانا، نخیر دوباره خودم زدم به حال بدی سرم و گرفتم آخ سرم
ارسلان، ای وای دوباره چش شد
دیانا، رفتم تو آشپزخونه نشستم رو زمین یه لیوان درآوردم با آب آلبالو آب سرد قاتی کردم یکم میوه شستم بردم سمتش بفرمایید
ارسلان، خیلی ممنون
دیانا، خواهش میکنم نوش جان
ارسلان، بعد اینکه شربت و میوه خوردم یکم حرف زدیم بعد پاشدم که برم
دیانا، عه دارید میرید
ارسلان، بله
۵.۸k
۰۴ آبان ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.