رمان رویای من

رمان رویای من

پارت ۵۹

دیانا، خوشبختم

ارسلان، همچنین

دیانا، چیزه میشه منو ببری خونه خیلی خستم

ارسلان، آخی باشو بريم

دیانا، سوار ماشین شدم سرمو گذاشتم رو صندلی فقط میخواستم چشمامو ببندم که چشمام سنگین شد

ارسلان، قشنگ آدرسو بلد شده بودم رسیدم دیانا بچم خوابش برد هی این ور اون ور گردوندمش خسته شد دیانا دیانا

دیانا، بله بله خوابم میاد بزار بخوابم

ارسلان، دیانا

دیانا، پامیشم پنج دقیقه

ارسلان، رسیدیم من ارسانما

دیانا، ای وای تازه فهمیدم چی شده ای وای ببخشید خدافظ

ارسلان، چرا هولی خدافظ فردا میریم ماشینتو میاریم
دیدگاه ها (۰)

رمان رویای منپارت ۶۰دیانا، رفتم خونه گرفتم تخت خوابیدمارسلان...

ادیت های خودم 💌اصکی ممنوع. آخری رو دوست دارم💗#به_امید_بازگشت...

رمان رویای من پارت ۵۵ارسلان، رفتم گرفتم اومدم چیزه بریم غذا ...

رمان رویای من پارت ۵۴دیانا، مظلومت و تو چشمام و صدام ریختم چ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط