حوالیِ خیابانی نشسته بودم، خیابانی سوت و کور، خالی از هر
حوالیِ خیابانی نشسته بودم، خیابانی سوت و کور، خالی از هر آدمی، دفتری داشتم پر شده از طرح چشمان تو، عکس هایی برایم مانده بود از نگاه های زیبای تو، من ماندم و شاعری های عاشقانه، آن هم برای تو. اما چه فایده عزیزم؟ تو رویایی هستی که هرگز تمام نمیشوی.
۱۵.۷k
۲۳ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.