حسرت

حسرت
Part:1
"ویو کوک"
خسته شدم!دیگه نمیکشم!!
بسه دیگه.. چقدر حیون میارن.!
کوک:بعدی'پوکر'
{40مین بعد}
کوک:من دیگه رفتم منشی لی
م.ل:ولی دکتر!
کوک:من دیگه حوصله ندارم!خودت یکاریش بکن!..
م.ل:چشم دکتر
"ویو دا یون"
دا یون:اگه آخری قصد اومدن نداره من برم!
کوک:اومدم دا یون'نفس زدن'
دا یون:بشین سرجات خیلی طولش دادی ایندفعه!
کوک:متاسفام
دا یون:طرحتو بهم بده..
"2ساعت بعد"
دا یون:آخ دستم شکست
کوک:هی دستت طلا
دا یون:بارون گرفته'خنده'
کوک:طرحش خیلی قشنگ رو دستم جا گرفته'لبخند'
دا یون:مبارکت باشه مستر جئون!
کوک:ممنونم دا یون!...
دا یون:من دیگه میرم توعم دیگه بیا بیرون انقدر نشین.
کوک:اوکی بای
دا یون:منشی چوی اینجا رو خودت بعدا چراغارو خاموش کن من واقعا خستم
منشی چوی:حتما خانم
دیدگاه ها (۰)

حسرتPart:2کوک:دا یوندا یون:نگو که میخای بهت وقت تتو بدم!!کوک...

حسرتPart:3"ویو مین سو"تو حیاط عمارت قدم میزدم.سنا رو دیدم که...

رمان جدید!♡از جونگکوک♡به نام:حسرت-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-...

سلامم فندوقا✨🦋خودتون میدونین که رمانا فعلا تموم شدن👌🥹و من دا...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط