بالاخره انتظاری که میکشیدم تموم شد

بالاخره انتظاری که میکشیدم تموم شد!...
دارم میرم بغضای ته نشین شده ی گلوم که داشتن خفه م میکردن و زار بزنم
چشمای پف کرده و قرمز شده رو این بار عجیب دوس دارم!
دلیلش اینه که این اشکا پاکه ؛ مقدسه چون برای آدمای درست و زمان مناسبی ریخته میشه
کاش وقتی صورتم خیسه اشکه ؛ بین این روضه ها جون بدم...
کاش میشد من و دفن کنید بین صدای آقا میثم :)

بیشتر از این توانایی کپشن نوشتن ندارم
فقد مراقب خودتون باشید🤍🙂
و یادتون نره که منو دعا کنید💚🌿

_تو دریایی...
که موج غم تو گذشت از سرم
که باران را ؛ خودت هدیه کردی به چشم ترم
که نامت را ؛ شنیدم ز لالایی مادرم

حاء سین یاء نون
تلک ءایات الجنون🥀🖤🥺
دیدگاه ها (۱۱)

فلسفه ی اینکه چرا اینجا انقدر حالم خوبه رو هیچ وقت نمی‌فهمم!...

یه روزی بزرگترین ترسم رفتن آدمها بود!فکر میکردم نبودن یسریا ...

روزی چن بار این حرفات و با خودم مرور میکنم...کاش واقعا کنارم...

تو مث نم نم بارون ؛ توی هرحالی قشنگی^^من حسادت میکنم وقتی تو...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط