دردِ دلتنگیِ این روزهای بی تو،
از جنسِ بارانِ حبس شده ،
پشتِ پنجره ای بخار گرفته نبود!
دلتنگیِ من که مثلِ شرحِ قصه ای متروک،
از دلِ صندوقچه ی خاک خورده ی تهِ انبار، آنقدرها هم ساده نبود !
من به دلتنگی ها دچار شدم و تنها اشک ،
راویِ قصه ی بغضِ هزار و یک شبِ من شد!
شاید حالِ زارِ دلتنگی ،
مرا اینطور بی رحمانه از چشم یک جهان انداخته باشد،
وگر نه که این همه تنها شدنم در قید و بندِ این شلوغی های شهر مفهومی نداشت !
حالِ این روزهای دلم را فقط آن ماهیِ درگیر شده با تُنگ میشِناسد، بعد از یک عمر پرسه در دلِ دریاها!
تمامِ این روزهایم را گذرِ زندگی یک برگ شده ام زیر قدم های بی خبرانی که از دردِ گذشتن ها چیزی نمیفهمند!
من مثل یک گلدانِ شب بو زیرِ یک حصارِ شیروانی دلتنگِ دستانِ عطرآلودِ باران شده ام!
انگار که پس از سالها درد بیداری کشیدن فقط دیدنِ چند لحظه ای از رویای یک خوابِ شیرین را حسرت میکشم!
من انگار که از معجزه ای در تو با خبر شده باشم،
که با تمامِ بی تابی هایم با هر طلوعِ زردِ خورشید،
اسم تورا بی وقفه با هر نفس فریاد میزنم !
تو بی شک تمامِ من شده ای،
بی آنکه بدانی و بی آنکه بدانم!
وگر نه، این همه دلتنگی از من که سهمِ گذر عقربه های ساعتِ روی این دیوار نبود!
از جنسِ بارانِ حبس شده ،
پشتِ پنجره ای بخار گرفته نبود!
دلتنگیِ من که مثلِ شرحِ قصه ای متروک،
از دلِ صندوقچه ی خاک خورده ی تهِ انبار، آنقدرها هم ساده نبود !
من به دلتنگی ها دچار شدم و تنها اشک ،
راویِ قصه ی بغضِ هزار و یک شبِ من شد!
شاید حالِ زارِ دلتنگی ،
مرا اینطور بی رحمانه از چشم یک جهان انداخته باشد،
وگر نه که این همه تنها شدنم در قید و بندِ این شلوغی های شهر مفهومی نداشت !
حالِ این روزهای دلم را فقط آن ماهیِ درگیر شده با تُنگ میشِناسد، بعد از یک عمر پرسه در دلِ دریاها!
تمامِ این روزهایم را گذرِ زندگی یک برگ شده ام زیر قدم های بی خبرانی که از دردِ گذشتن ها چیزی نمیفهمند!
من مثل یک گلدانِ شب بو زیرِ یک حصارِ شیروانی دلتنگِ دستانِ عطرآلودِ باران شده ام!
انگار که پس از سالها درد بیداری کشیدن فقط دیدنِ چند لحظه ای از رویای یک خوابِ شیرین را حسرت میکشم!
من انگار که از معجزه ای در تو با خبر شده باشم،
که با تمامِ بی تابی هایم با هر طلوعِ زردِ خورشید،
اسم تورا بی وقفه با هر نفس فریاد میزنم !
تو بی شک تمامِ من شده ای،
بی آنکه بدانی و بی آنکه بدانم!
وگر نه، این همه دلتنگی از من که سهمِ گذر عقربه های ساعتِ روی این دیوار نبود!
۵.۹k
۲۱ آبان ۱۴۰۳