انچه گذشت
انچه گذشت
ات:چـــــی نه من اجازه نمیدم چرا باید تو ببری
ته:عشقم یه نفس بگیر
ات:میخوام با دکتر صحبت کنم
پرستار:خانم فقط یه عکس برداریه
ات:باشه پس منم میام
ادامه 'ـــ'
پرش بعد عکس برداری
ته:خیلی قشنگ حسودی میکنی
ات:من؟کی؟کجا؟
ته:بله تو چند دقیقه پیش همینجا
ات:هومـــــ
پرش روز مرخصی
ته:آیییی ات دردم گرفت
ات:ببخشید
ته:عیب نداره.....ات
ات:بله
ته: میدونی من بچه میخوام
ات:چی
ته:من بچه میخوام به نی نیه خوشگل مثل
منو تو
ات:ولی من نمیخوام
ته:چرااااا
ات:خب من هنوز ۱۸ سالمه 🥺🙁
ته: منم ۲۴ سالمه
ات: بزار یه هفته از ازدواجمون بگذره بعد .
ته:الان یه ماهه از ازدواجمون گذشته
ات:باید درموردش فک کنم
ته:ات یه چیزی روی مو هاته
ات:چی
ته:بیا جلو برش دارم
ات صورتشو نزدیک صورت تهیونگ کرد و
تهیونگ یه بوسه روی لبای لب گذاشت ات
خواست فاصله بگیره که تهیونگ صورت ات
رو با دستاش گرفت و .... ـ
تق تق تق
ته:ما کار داریم نیا
جینا در رو باز کرد و اون صحنه رو دید
ته:مگه نگفتم نیا
جینا:ببخشیدددددد خدافز
خلاصه رفتن عمارت خودشون
شرط ۵ لایک
۱٠ کامنت
ات:چـــــی نه من اجازه نمیدم چرا باید تو ببری
ته:عشقم یه نفس بگیر
ات:میخوام با دکتر صحبت کنم
پرستار:خانم فقط یه عکس برداریه
ات:باشه پس منم میام
ادامه 'ـــ'
پرش بعد عکس برداری
ته:خیلی قشنگ حسودی میکنی
ات:من؟کی؟کجا؟
ته:بله تو چند دقیقه پیش همینجا
ات:هومـــــ
پرش روز مرخصی
ته:آیییی ات دردم گرفت
ات:ببخشید
ته:عیب نداره.....ات
ات:بله
ته: میدونی من بچه میخوام
ات:چی
ته:من بچه میخوام به نی نیه خوشگل مثل
منو تو
ات:ولی من نمیخوام
ته:چرااااا
ات:خب من هنوز ۱۸ سالمه 🥺🙁
ته: منم ۲۴ سالمه
ات: بزار یه هفته از ازدواجمون بگذره بعد .
ته:الان یه ماهه از ازدواجمون گذشته
ات:باید درموردش فک کنم
ته:ات یه چیزی روی مو هاته
ات:چی
ته:بیا جلو برش دارم
ات صورتشو نزدیک صورت تهیونگ کرد و
تهیونگ یه بوسه روی لبای لب گذاشت ات
خواست فاصله بگیره که تهیونگ صورت ات
رو با دستاش گرفت و .... ـ
تق تق تق
ته:ما کار داریم نیا
جینا در رو باز کرد و اون صحنه رو دید
ته:مگه نگفتم نیا
جینا:ببخشیدددددد خدافز
خلاصه رفتن عمارت خودشون
شرط ۵ لایک
۱٠ کامنت
۸.۵k
۰۱ شهریور ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.