انبوه اندوهی که در من جا گرفته
انبوه اندوهی که در من جا گرفته
حال منِ دور از تو را، حالا گرفته !
بیهوده دلگرمی به خود میدادم انگار
گفتم نمیگیرد دلم ، اما گرفته ...
رفتی نمیدانی چه با من کرد این دل
این روزها دعوایمان بالا گرفته !
امروز هم تنهایی ام امیدها را
از چشم های باور فردا گرفته !
با گونه ی خیسم رفیقند و شفیق اند
سر آستین هایی که بوی نا گرفته !
رد تو را در شعرهایم میتوان دید
از بس وجودت در وجودم پا گرفته
راهی برای شادی روحم نمانده ست
دور و برم را سینی حلوا گرفته !
تنها دلیل دلخوشی هایم تو بودی
تنها شدم تنها ..... دلِ تنها گرفته !
#خاصترین
حال منِ دور از تو را، حالا گرفته !
بیهوده دلگرمی به خود میدادم انگار
گفتم نمیگیرد دلم ، اما گرفته ...
رفتی نمیدانی چه با من کرد این دل
این روزها دعوایمان بالا گرفته !
امروز هم تنهایی ام امیدها را
از چشم های باور فردا گرفته !
با گونه ی خیسم رفیقند و شفیق اند
سر آستین هایی که بوی نا گرفته !
رد تو را در شعرهایم میتوان دید
از بس وجودت در وجودم پا گرفته
راهی برای شادی روحم نمانده ست
دور و برم را سینی حلوا گرفته !
تنها دلیل دلخوشی هایم تو بودی
تنها شدم تنها ..... دلِ تنها گرفته !
#خاصترین
۹.۹k
۲۰ اسفند ۱۴۰۰
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.