🔴 این عمار: تکرار تاریخ (۲)
🔴#این_عمار: #تکرار_تاریخ (۲)
*معلم تاریخمان میگفت:*
*که امیرالمومنین (علیه السلام) جنگ را در صفین برده بود ...*
در دقیقه 90 برخی شعار تعامل و اعتدال سر دادند و اصلا یادشان رفت معاویه همان فرزند هند جگرخوار است !!!*
امام علی (علیه السلام) را به پای میز "مذاکره" کشاندند !!!و جنگ برده اش را ناتمام گذاشتند !!!*
👈هر چه امام علی (علیه السلام) گفت "مذاکره" خدعه دشمن است، اینها میخواهند جنگ باخته را دوباره ببرند ...کسی گوش نکرد !!*
📌تازه حاضر نشدند ابن عباس و حتی مالک را که نماینده ی امام علی (علیه السلام) بود به مذاکره بفرستند !!!*
👈گفتند مالک جنگ طلب، خشن و غیر منعطف است !!!*
👈بالاخره پایشان را در یک کفش کردند که حتما باید ابوموسی اشعری !!! برای مذاکره برود ...*
امام علی (علیه السلام) گفت من به ابوموسی مطمئن نیستم...*
👈آنها گفتند شما بدبین هستی. ابوموسی خوب و انقلابی ست !!!*
امام علی (علیه السلام) گفت:من به نتیجه این مذاکرات خوشبین نیستم. شما به هدفی که از این مذاکرات دارید نمیرسید.
👈گفتند در مذاکرات خوشبینی و بدبینی معنا ندارد !!!*
امام علی (علیه السلام) گفت باشد ... مذاکره کنید، این هم تجربه ای میشود برای مردم ... که بفهمند به ترسوها و آنها که پای مقاومت ندارند نباید اعتماد کرد ...*
👈مذاکره ابوموسی و عمر و عاص شروع شد.*
👈تا مدتها متن مذاکرات محرمانه بود !!!*
*امام علی (علیه السلام) مالک را فرستاد تا به ابوموسی بگوید ما پشتیبان توایم، مبادا به عمرو عاص اعتماد کنی، او شیطان بزرگ است...*
👈ابوموسی ابرو در هم کشید و به مالک گفت:*
*شما توهم توطئه دارید !!! عمروعاص مودب و باهوش است.*
*اگر او به من قولی دهد به او اعتماد میکنم !!!*
👈روز اعلام نتیجه ی مذاکرات حکمیت فرا رسید.*
👈در مذاکرات محرمانه البته به طور شفاهی تعهد کرده بودند که هر دو نفرشان ، امام علی (علیه السلام) و معاویه را عزل کنند و امر را به رای عمومی بگذارند.*
👈در مسجد عمروعاص اول به ابوموسی تعارف زد. گفت تو بزرگ مایی !!!!*
👈ابوموسی خندید و بالای منبر رفت و گفت: چنانکه این انگشتر را از دست در می آورم علی ع را از خلافت عزل میکنم !!!! بعد پایین آمد و با لبخند به عمروعاص بفرما زد.*
👈عمروعاص بالا رفت و گفت چنانچه این انگشتر را از دست در میآورم علی علیه السلام را خلع و چنانچه دوباره این انگشتر را به دست میکنم معاویه را نصب مینمایم !!!*
ابوموسی خشکش زده بود ...فایده ای هم نداشت ... خود کرده را تدبیر نیست ....*
👇👇👇👇👇
امام علی (علیه السلام) از همان ابتدا خوشبین نبود ...چون دشمن شناس بود ...*
👈 اینچنین بود که معاویه جنگ باخته نظامی را تبدیل به پیروزی سیاسی کرد......*
💠✍️کانال #دکتر_جاویدنیا
🆔 @Dr_Javidnia
*معلم تاریخمان میگفت:*
*که امیرالمومنین (علیه السلام) جنگ را در صفین برده بود ...*
در دقیقه 90 برخی شعار تعامل و اعتدال سر دادند و اصلا یادشان رفت معاویه همان فرزند هند جگرخوار است !!!*
امام علی (علیه السلام) را به پای میز "مذاکره" کشاندند !!!و جنگ برده اش را ناتمام گذاشتند !!!*
👈هر چه امام علی (علیه السلام) گفت "مذاکره" خدعه دشمن است، اینها میخواهند جنگ باخته را دوباره ببرند ...کسی گوش نکرد !!*
📌تازه حاضر نشدند ابن عباس و حتی مالک را که نماینده ی امام علی (علیه السلام) بود به مذاکره بفرستند !!!*
👈گفتند مالک جنگ طلب، خشن و غیر منعطف است !!!*
👈بالاخره پایشان را در یک کفش کردند که حتما باید ابوموسی اشعری !!! برای مذاکره برود ...*
امام علی (علیه السلام) گفت من به ابوموسی مطمئن نیستم...*
👈آنها گفتند شما بدبین هستی. ابوموسی خوب و انقلابی ست !!!*
امام علی (علیه السلام) گفت:من به نتیجه این مذاکرات خوشبین نیستم. شما به هدفی که از این مذاکرات دارید نمیرسید.
👈گفتند در مذاکرات خوشبینی و بدبینی معنا ندارد !!!*
امام علی (علیه السلام) گفت باشد ... مذاکره کنید، این هم تجربه ای میشود برای مردم ... که بفهمند به ترسوها و آنها که پای مقاومت ندارند نباید اعتماد کرد ...*
👈مذاکره ابوموسی و عمر و عاص شروع شد.*
👈تا مدتها متن مذاکرات محرمانه بود !!!*
*امام علی (علیه السلام) مالک را فرستاد تا به ابوموسی بگوید ما پشتیبان توایم، مبادا به عمرو عاص اعتماد کنی، او شیطان بزرگ است...*
👈ابوموسی ابرو در هم کشید و به مالک گفت:*
*شما توهم توطئه دارید !!! عمروعاص مودب و باهوش است.*
*اگر او به من قولی دهد به او اعتماد میکنم !!!*
👈روز اعلام نتیجه ی مذاکرات حکمیت فرا رسید.*
👈در مذاکرات محرمانه البته به طور شفاهی تعهد کرده بودند که هر دو نفرشان ، امام علی (علیه السلام) و معاویه را عزل کنند و امر را به رای عمومی بگذارند.*
👈در مسجد عمروعاص اول به ابوموسی تعارف زد. گفت تو بزرگ مایی !!!!*
👈ابوموسی خندید و بالای منبر رفت و گفت: چنانکه این انگشتر را از دست در می آورم علی ع را از خلافت عزل میکنم !!!! بعد پایین آمد و با لبخند به عمروعاص بفرما زد.*
👈عمروعاص بالا رفت و گفت چنانچه این انگشتر را از دست در میآورم علی علیه السلام را خلع و چنانچه دوباره این انگشتر را به دست میکنم معاویه را نصب مینمایم !!!*
ابوموسی خشکش زده بود ...فایده ای هم نداشت ... خود کرده را تدبیر نیست ....*
👇👇👇👇👇
امام علی (علیه السلام) از همان ابتدا خوشبین نبود ...چون دشمن شناس بود ...*
👈 اینچنین بود که معاویه جنگ باخته نظامی را تبدیل به پیروزی سیاسی کرد......*
💠✍️کانال #دکتر_جاویدنیا
🆔 @Dr_Javidnia
۹.۹k
۲۰ آذر ۱۳۹۹
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.